-دوست داشت؟
-نمیدونم ولی فکر می کنم نه.
چلسی شونه هاشو بالا انداخت.
-میدو.نی ،ما هیچ وقت درموردش با هم حرف نزدیم حدودا شش ماه با هم قرار میزاشتیم و من فکر می کنم که رابطمون جدی نبوده.
اون خندید.
-یک روز دوتاییمون تصمیم گرفتیم که با هم صحبت کنیم و هردومون می خواستیم که این رابطرو تموم کنیم.ما میدیدیم که داریم به ناکجا اباد میریم پس ما باهم بهم زدیم و به همدیگه قول دادیم که دوست باقی بمونیم.
اون ادامه داد و منم سرمو تکون دادم تا بگم دارم گوش میدم.
-بعد یک روز هری اومد توی اتاقم با یک اخم و شروع کرد به جمع کردن وسایلاش واسه رفتن.اون همش می گفت من اون دختررو دیدم.من کاملا گیج شده بودم تا اینکه هری بهم درمورد تو گفت.از اون روز به بعد من بهش کمک کردم تا تورو بدست بیاره.
من خندیدم.
-منو بدست بیاره؟چطوری؟تو که هیچی در مورد من نمیدونی.
-درسته ولی من راه خودمو دارم.
اون چشمک زد.
-به علاوه ما دختریم امی.
-درسته.
من تایید کردم.اون خیلی شیرینه درواقع من ازش خوشم میاد و برای اولین بار خود واقعیش بهتر از توی خوابمه.
-امی فقط بهش صدمه نرسون و اونو ببخش.اون تورو خیلی دوست داره اون واقعا بدون تو خودشو گم کرده بود.
چلسی با یه لحن جدی بهم گفت.
-و منم مطمئنم که توهم خودتو گم کرده بودی.چون شما دوتا شبیه پازلین و همدیگرو کامل می کنین.
من به چلسی لبخند زدم.
-مرسی تو خیلی خوبی.
-ممنونم.
چلسی نیشخند زد.
-خوب،اینجا یه پسر بلوند هست.اون خیلی نازه و من می خوام که لطفی رو که به هری کردم رو جبران کنی پس باید بهم کمک کنی تا بدستش بیارم.
-تو تا حالا با اون پسرا حرف زدی؟
-اره.اون پاهامو لگد کرد و بعدش با یه لبخند ازم عذرخواهی کرد.باید اضافه کنم که لبخندش خیلی زیبا بود.و اون یه لحجه ی بامزه داره.
-لحجه ی ایرلندی؟
چشمای چلسی گرد شد.
-بهم بگو که میشناسیش؟
-اون بهترین دوستمه چلسی.
-لطف منو جبران کن امی.من اونو می خوام.
من خندیدم وقتی هری با نایل اومد.صورت چلسی روشن شد وقتی نایلو دید و نایل هم لبخندش بیشتر شد به محض اینکه چلسی رو دید.
YOU ARE READING
Roommates(Persian Translation)
Romanceچیکار می کنی اگه هم اتاقیت کسی باشه که بیشتر ازهمه ازش بدت میاد؟امی الان داره زندگی می کنه با دشمنش ،کسی که قلب اونو شکسته و اون ازش بدش میاد اون کسی نیست جز هری استایلز .