PART 25

1K 221 58
                                    

با خوشحالی توی راهرو بار قدم‌ میزد و لبخند از روی لبش کنار‌نمیرفت ..انگار که دیدن‌  شکست اون‌ پسر بهش انرژی دوباره ای داده باشه تا صبح‌ نخوابید و مدام مشروب های مختلف و امتحان میکرد و همونجا روی مبل ها خوابش برده و الان با اینکه سر درد داشت ولی انرژی پیروزی باعث میشد لبخند بزنه و مطمعن بود چانیول دیگه تا الان بیدار شده و میتونه پز برنده شدنش و بهش بده و از شر اون پسر خلاصش کنه ..

با قدمای محکم و پر اعتماد به نفسی سمت اتاقی که چانیول دیشب خودشو با اون دختر داخلش حبس کرده بود رفت و در و بی محابا باز کرد

_ چان ..

اسمشو پر انرژی صدا کرد و وقتی اونو نشسته با لباس روی تخت دید متعجب شد ، انتظار داشت الان لخت با اون دختر توی تخت خوابیده باشه ولی چانیول حتی لباساش و در نیاورده بود

_ چانیول خوبی؟؟ پس دختره کجاس ؟ فرستادیش بره؟؟

چانیول در حالی که لبه تخت نشسته بود و دستاشو روی زانوهاش گذاشته بود پوزخندی زد

_ اره خیلی خوبم ..

تمین به سر پایین افتاده چانیول و موهای بهم ریختش نگاهی کرد و بعد از بستن در کامل وارد اتاق شد

_ پس چرا اینجوری اینجا نشستی ؟؟ دیشب بهت خوش نگذشت؟؟

خودشو کنار چان‌پرت کرد و لبه تخت نشست

_ یا نکنه از دختره خوشت نیومد؟؟ اشکال نداره دفعه بعد میسپارم یکی بهترشو برات بیارن چطوره؟؟

چانیول با همون قیافه تاریکش از روی تخت بلند شد و سمت در رفت

تمین متعجب به رفتارای غیر عادیش نگاه میکرد و هیچی نمیگفت تا اینکه دید چانیول داره در و قفل میکنه

_ چرا در و قفل کردی؟؟

چانیول بعد از قفل کردن در سمتش چرخید و با اخمای تو رفته و چهره ای که عصبانیت و داد میزد اروم‌اروم‌ سمتش رفت

_دیشب چه غلطی کردی؟؟

_من؟؟ مگه چیکار کردم؟؟

تمین‌با استرس پرسید و چانیول بازم‌بهش پوزخند زد ..بعد از این‌همه‌ سال رفاقت میتونست بفهمه چه زمانایی بهش دروغ میگه و الان دقیقا همون زمان بود

تمین از روی تخت بلند شد و با استرس دستی به موهاش کشید

_الان‌واسه چی ناراحتی ؟؟ به خاطر اینکه بهت ثابت کردم‌ اون‌پسره فقط برات یه هوس ...

قبل از اینکه حرفشو تموم کنه مشت چانیول روی چونش نشست و زخم‌قبلی سرباز کرد و شروع به خونریزی کرد

_اه .لعنتی چیکار میکنی؟؟

تمین همینطور که دستشو به چونه دردناکش میکشید روبه چانیولی که از خشم نفس نفس میزد گفت و باعث شد چانیول بار دیگه بهش حمله کنه و اینبار محکم تر از قبل با مشت توی صورتش بزنه

True heir 1 [Completed]Where stories live. Discover now