¹

837 62 9
                                    

لطفا اگر روی چانگبین حساس‌ اید این پارت‌ها رو نخونید.

جلوی آینه وایساده بود، نگاهش روی بدن سفیدش که بدون هیچ پوششی بود می‌چرخید؛ اما فکرش جایی دورتر از این بود که بخواد از تصویر روبروش لذتی ببره.
جایی پیش چانگبین، دوست پسر عزیزش که تقریبا شش ماهی می‌شد به طور رسمی باهم وارد رابطه شده بودند، البته فعلاً رابطه‌ی احساسی فقط. نمی‌شد گفت این احساس رو دوست نداره، عشقی که چانگبین بهش داشت از همه لحاظ مشخص بود، گل‌هایی که وقت و بی‌وقت براش می‌خرید، قرارهای پر از حس خوب، مراقبت‌هایی که حتی از راه دور هم نشون می‌داد بینی عزیزش حواسش بهش هست. همه این‌ها باعث شده بود توی این شش ماه رابطه جدیشون دوام بیاره و حرفی نزنه؛ اما امشب واقعا داشت از دست فکرهای توی سرش دیوونه می‌شد.

مدام نگاهش توی آینه می‌چرخید تا دنبال عیب و ایرادی توی بدنش بگرده؛ اما خب هیچی نبود. مینهو مربی رقص بود و اگرچه معروف نبود و نیازی نبود حساس باشه؛ ولی به خوبی تونسته بود با ورزش و تمرین‌های مداومش بدن خوبی واسه خودش بسازه و اون رو نگه داره. رون‌های پر و شکم صاف و بازوهایی که ماهیچه هاش به‌خوبی توی هم پیچ خورده بود و صد البته باسن گرد و خوش فرمش باعث شده بود هر کسی نتونه چشم ازش برداره؛ البته هر کسی غیر از چانگبین!

روزهایی بود که فکر می‌کرد مشکل از خودش، بدنش یا صداشه؛ ولی نه حتی صداش هم مشکل نداشت، ناله‌های ریزش خودش رو هم تحریک می‌کرد چه برسه چانگبینی که تو حالت عادی هم از لحن حرف زدنش تعریف می‌کرد.
کل فکرش شده بود چانگبین و راضی کردن چانگبین؛ اما نمی‌دونست چرا هر وقت که می‌خواست رابطه‌شون رو جدی‌تر کنه و یه شب عمیق و هات رو با دوست پسرش بسازه اون ازش فرار می‌کرد. اوایل با بهونه این‌که دوست داره لذت بردن مینهو رو ببینه باعث کام شدن اون می‌شد؛ اما کم‌کم حتی با اصرارهای مینهو و تلاش‌های بسیارش چانگبین هیچ اقدامی برای به‌فاک دادن مینهو نمی‌کرد.

نمی‌دونست علتش چیه، کاملاً گیج شده بود و هرچی دنبال دلیلش می‌گشت به هیچ می‌رسید، نه می‌تونست اخلاق و رفتار بدی از بینی عزیزش ببینه و نه عیبی توی خودش. اون اول به این فکر کرد که شاید چانگبین خودش رو جای دیگه‌ای خالی می‌کنه و برای همین میلی به مینهو نداره؛ اما خب این هم نبود، با تماس‌ها و سوال‌هایی که از دوست‌ها و همکارهای چانگبین داشت متوجه شد اون پسر تمام روز رو، توی باشگاهش می‌چرخه و به ورزشکارهای بزرگ و کوچیکش کمک می‌کنه.
اولین رابطه‌شون چیزی نبود که از یاد مینهو بره، خودش رو کاملاً آماده کرده بود، تمیز و دوش گرفته و لباس‌های سکسیش اون رو خواستی کرده بود، ورودشون به اتاق هات و پر از تنش بود، تنشی از جنس خواستن، بوسه هاشون صدای اتاق بود و دست‌هاشون لحظه‌ای تن هم رو ول نمی‌کرد و خب همه ی این‌ها باعث شده بود مینهو بیشتر بخواد؛ اما چانگبین تنها با بلوجاب و فینگرینگی که برای مینهو انجام داده بود باعث کام شدنش شده‌ بود و هیچ دیکی واردش نشده‌ بود. این یکم تعجب برانگیز بود؛ ولی چانگبین با گفتن این‌که دفعه‌ی اولشونه و دیدن لذت بردن مینهو براش از همه چیز بهتره اون رو راضی کرده‌ بود، خب دفعه‌های بعدی هم همین‌طور گذشت تا جایی که دیگه چانگبین همون کارهای ساده رو هم انجام نمی‌داد و برعکس با دیدن اصرار‌های مینهو میشه گفت ازش فرار می‌کرد، تا دیروقت توی باشگاه می‌موند و زمانی می‌اومد که مینهو غرق خواب بود.

MinBinWhere stories live. Discover now