فقط پنج دقیقه تا شروع بازی مونده بوده و ذهن چانگبین به بیشترین آشفتگی خودش رسیده بود، بین دوراهی مونده بود و نمیدونست کدوم رو انتخاب کنه. مینهو اما با نیشخندی بهش زل زده بود و منتظر بود تا نتیجه بهش اعلام بشه.
شرط بسته بودن اگه تیمی که چانگبین طرفدارش بود برنده شد، مینهو دو هفتهی تمام آشپزی و کارهای خونه رو انجام بده و اگر تیم مینهو برنده شد توی تراس خونه سکس کنن. انتخاب واقعاً سخت بود بهخصوص با دونستن اینکه مینهو چقدر توی انجام دادن کارهای خونه حساسه و اگه خونه رو تمیز کنه بعدش عملاً حکومت نظامی میشه و هیچ کثیفیای نباید ایجاد بشه و همینطور اینکه دو هفتهی تمام غذا پختنش یعنی پختن انواع غذاهایی که چانگبین بدش میاومد.
بین بد و بدتر گیر کرده بود و حالا باید توی دقیقههای نهایی بهش میگفت قبول میکنه یا نه، چون اگه بازی شروع میشد کسی که دیر کرده، بیتوجه به نتیجهی بازی باخته در نظر گرفته میشد.
کاش بعد از شنیدن شرط مینهو، شرط خودش رو بیان میکرد؛ ولی خب اون واقعاً انتظار نداشت مینهو ازش بخواد توی تراس خونشون رابطه برقرار کنند، اون هم با وجود دختر کوچولوی همسایه پایینی که کل تابستون رو توی تراس زندگی کرده بود و مطمئناً امروز عصر هم اونجا میبود.با صدای مجری که دعوت به دیدن مسابقه میکرد نگاهش رو به مینهو دوخت و قبول کرد. باید به تمام خدایانی که میشناخت التماس میکرد تا امشب تیمش برنده بشه، تحمل کردن حکومت مینهو از خفه کردن نالههاش راحتتر بود.
ست اول با برنده شدن تیم چانگبین تموم شد و حالا نیمههای ست دوم بود که تیم مینهو جلو افتاد، با امتیاز ۲۱ بر ۱۶ اختلاف داشتند و دل توی دل چانگبین نبود. مینهو اما بیخیال تخمه میشکست و روی زمین میریخت، حتی اگه میباخت هم خودش باید جمع میکرد و اگه برنده میشد کار مهمتری از این داشت!
ست دوم تیم مینهو برنده شد و حالا سه ست آینده حسابی حساس بود. ست دوم هم تیم مینهو با اختلاف کمی برنده شد و چانگبین شاید اندازه چهل درصد ناامید شده بود و فحشهای زیر لبش داشت بیشتر میشد. برای برنده شدن نیاز بود تا دو ست آینده رو برنده بشن و این چیزی که چانگبین میدید، کمی ناامیدش میکرد.
در کمال تعجب ست چهارم رو تیم چانگبین برنده شد، مینهو بیحوصله نق میزد و این کلافگی چانگبین رو زیادتر میکرد. خوشحال بود که ست آخر رو با پانزده امتیاز تموم میکنن و البته دیدن نتایج بهش امید میداد. تا اینجای بازی تیمش جلوتر بود؛ ولی خب عملکرد تیم مینهو بهتر بود و واقعاً برنده شدنشون بعید نبود.و درسته بعید هم نشد زمانی که توپ با اسپنکی به گوشهی زمین خورد و داور با دستی که سمت تیم مینهو گرفته بود، سوت پایان بازی رو زد، برنده شدن تیم مینهو رو اعلام کرد.
ناراحت به در تراس نگاه کرد، مینهو با خنده دست دور کمرش انداخت و با شیطنت به باسنش چنگ زد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
MinBin
Fanficپارتهای کوچولو از مینهو و چانگبین هر پارت به صورت یک داستان جداست و تمامی پارتها دارای محتوای خاکبرسری میباشد :) !!! اسمات