¹⁷

287 29 20
                                    

این پارت انگسته، پس اگه دوست ندارید نخوندیش.

کمی به ساعت دوازده مونده بود، خسته و با سردرد شدید می‌خواست در باشگاهش رو ببنده و به خونه بره، روز شلوغی داشت و هیچی رو بیشتر از رفتن به خونه، بغل کردن مینهوش و بازی با پسر کوچولوی یک سال و نیمه‌اش نمی‌خواست.
در رو بست، قبل از انداختن قفل، دستی روی شونه‌اش نشست، در دوباره باز شد و داخل سالن هلش دادن.
جلوتر از این‌که بچرخه و بفهمه چی شده، کسی گرفتش و سوزشی رو توی گردنش حس کرد. چرخید و سه نفر رو توی باشگاهش دید.
دیدش کمی تار شده بود؛ اما باز هم به خوبی تونست اون مردک دیوثی رو که هم‌جنس‌باز صداش کرده بود بشناسه.

"توی عوضی..."

به گلوش چنگی زد، صداش با وجود این‌که بلند گفته بود، خیلی آروم از دهنش خارج شد.

"اوه... تلاش نکن... قراره خیلی ساکت و بی‌ اذیت باشی"
صدای چندش مرد به گوشش رسید.

کم کم حس می‌کرد دیگه نمی‌تونه درست روی پاهاش بیاسته، سرش سنگین شده بود و قدرت انجام هیچ کاری رو توی خودش حس نمی‌کرد.

چند دقیقه‌ی بعد بدون این‌که بتونه مقاومتی از خودش نشون بده دست‌هاش بسته شده و روی یکی از دستگاه‌ها خمش کرده بودن.
شلوارش رو تا پایین زانوش کشیدن و دست سردی رو، روی پوست لختش حس کرد.

"پسر تو واقعاً کون خوبی داری..."

اخم‌هاش از حرف مرد توی هم رفت، تقلا کرد تا بتونه خودش رو آزاد کنه؛ ولی بی‌نتیجه بود.

انگشت یکی از اون مرد‌ها روی سوراخش کشیده شد. خشک و بدون آماده کردنش، عضوی داخلش رفت و صداش بلند شد.
با شک فریادی زد و محکم‌تر خودش رو تکون داد؛ ولی دستی روی کمرش کوبیده شد و سرجاش قفلش کرد.
مغزش درست کار نمی‌کرد و تحت تاثیر دارویی که بهش تزریق شده بود، نایی توی بدنش نداشت.
با حرکت فرد پشتش ذهنش پر شد از افکاری که لحظه‌ای پیدا و قبل این‌که بفهمه چی هستن محو می‌شدن، بین همه‌ی اون‌ها فقط یک چیز پررنگ بود، مینهو.
هاله‌ای از غم رو دور اسم مینهو حس می‌کرد، مردش بعد این اتفاق غمگین می‌شد.

انگشت‌هایی بین موهاش چنگ زدن و بلافاصله دیکی وارد دهنش شد، محتویات شکمش به هم پیچید و برخورد دیک توی دهنش به ته حلقش کمکی به حالش نمی‌کرد، عق زد و دندون‌هاش رو، روی دیک توی دهنش کشید.
دهنش خالی شد و سیلی محکمی روی گونش نشست.

"درست ساکش بزن هرزه"

چانگبین هرزه نبود، بود؟
توی عمرش فقط با مینهو خوابیده بود، یعنی تنها گناهش دوست داشتن هم‌جنس خودش بود؟ به‌خاطر عشقش به مرد دیگه‌ای هرزه شده بود؟

حتی تحریک هم نشده بود...
فقط مینهو بود که می‌تونست اون رو به شهوت بندازه، چانگبین هرزه نبود، اون هم وقتی که تنها تن همسرش به چشمش می‌اومد و عضوش رو سفت می‌کرد.

MinBinМесто, где живут истории. Откройте их для себя