با ذوق بستهبندی کشموها رو باز و رنگ سبز روشن رو جدا کرد و یکی دیگه هم برداشت. روی زمین نشست و کش مدنظرش رو زیر پاش قایم کرد تا حواس پسرش بهش جلب نشه و گیر نده که اون رو هم میخواد.
+ سون، بابایی... بیا اینجا.
پسرک دوسال و نیمه از بین انبوهی از ماشین و عروسک که وسط خونه پخش کرده بود، بلند شد و با ذوق سمت پدرش دوید و روبهروش ایستاد.
+ بیا بغل آپا بشین موهاتو ببندم.
× مو؟
+ آره قشنگم... مو.
کشموی قرمز رنگ رو به دست پسر داد و روی پاش نشوند.
+ بابایی با این موهاتو ببنده دیگه توی چشمهات نیاد.
پسر کوچولو سمت باباش چرخید و چشمهاش رو محکم بست.
+ آفرین... چشمهاتو بلد شدی.
دوباره پسر رو چرخوند و موهای بلندش رو شونه کرد. دلش نمیاومد کوتاهشون کنه؛ ولی قد موهاش روی چشمش میاومد و دیدش رو تار میکرد، پس دیروز که به خرید رفته بود، با دیدن مغازهای که پر از کشمو و وسایل دخترونه بود، به فکرش افتاد برای موهای پسرکش چیزی بگیره و با مشورت خانم فروشنده یه بسته کش رنگیرنگی برداشت.
براش مهم نبود خانم فروشنده وقتی فهمید برای پسر داره کش مو میبره بهش خندید و گفت "دختر میخواد بشه؟" ، که البته با اخم مینهو دهنش رو بست و حتی از رنگهای صورتی و بنفش و سرخابی هم برداشت تا حسابی بهش بفهمونه هر چیزی رو نباید به زبون بیاره.
دلش نمیخواست از الان رنگها رو برای پسرکش دستهبندی کنه و یا داشتن موی بلند و استفاده از همچین وسایلی رو کار دخترونهای بدونه، مگه پسرکش چند سال داشت؟با شوق موهای پسرش رو شونه زد و بالای سرش جمع کرد. خیلی بلد نبود چطور ببنده، پس فقط همه رو بین دو انگشتش گرفت و کش رو دورش انداخت. به سختی پیچوند و لایهی بعدی رو هم دور موهاش بست، به نظر که سفت میاومد. چانگبین اینکارها رو بهتر بلد بود، خواهر داشتن این مزیت رو براش داشت.
با خنده به کاردستیش نگاه و کمی موهای پسر رو با دست براش مرتب کرد. باید از این صحنه عکس میگرفت، شاید پسر کوچولوش، بعدها، دوست داشت ببینه که اولین بار چطور موهاش بسته شده!سونگوک رو از روی پاش بلند کرد و توی بغلش گرفت، با دیدن موهای جمع شده و گوجهایش، دلش ضعف رفت و پسر رو بیشتر به خودش چسبوند. سرش رو بوسید و نازش داد.
+ پسر من خیلی خوشگله... هیچ کس مثلشو نداره.
× سونگوک... خوشگل.
به شیرین زبونی پسرش لبخند زد.
+ بابایی ازت عکس بگیره؟
سونگوک سری تکون داد و کش توی دستش رو از مچش رد کرد.

VOCÊ ESTÁ LENDO
MinBin
Fanficقسمتهای کوچولویی از زندگی مینهو و چانگبین هر پارت به صورت یک اتفاق جداست و بیشتر پارتها دارای محتوای خاکبرسری میباشد :) !!! اسمات