چانگبین زمانی که به خونه میرسه کامل مسته و این از روی قدمهاش که بیتعادل برداشته میشه مشخصه.
دقیقا یک ساعت و ده دقیقهی پیش بود که گوشی مینهو زنگ خورد و بعد از اون صدای غریبهای از سمت شمارهی چانگبین داشت ازش میخواست که بیاد و پسر رو به خونه ببره.
مینهو هم قصد همین کار رو داشت؛ ولی وقتی به بار رسید چانگبین به زور مجبورش کرد تا اون هم بنوشه و خب متاسفانه مینهو به هیچ وجه نتونست چانگبین هیکلی رو از روی صندلی بلند کنه و ببره، برای همین چند شات الکل سبک خورد تا پسر راضی بشه و باهاش به خونه برگرده. اصلا متوجه نمیشد چطور اون قرار دوستانه به این بار کشیده شده بود.
ساعت از نیمهشب خیلی گذشته بود که وارد اتاق شدن. چانگبین با قدمهای بیتعادلش سمت مینهو رفت و روی تخت پرتش کرد.
- تو دوست پسر منی!مینهو متعجب روی تخت نیم خیز شد و نگاهش کرد.
- میخوام تا صبح زیرت باشم!
چانگبین این رو گفت و لباسش رو از تنش کند. تا اومد روی مینهو خم بشه، تعادلش رو از دست داد و همراه پسر روی تخت افتاد.+ خیلی مستی... بیا بخوابیم.
- نه
تو خیلی سکسیای
من باید تا صبح زیرت باشم.
نامنظم خودش رو، روی دیک مینهو حرکت میداد و جملههاش رو به زبون میآورد.مینهو از سنگینی پسر که کامل خودش رو، روی مینهو رها کرده بود و حرکت میکرد، آه کلافهای کشید.
+ باشه... بیا تو حموم انجامش بدیم.
- حموم خوبه... دوستش دارم!
دست مینهو رو محکم کشید و سمت حموم رفت. مینهو پشت سرش نالهای کرد و تلاش کرد دستش رو از دست چانگبین که با تمام زورش فشار میداد، بیرون بکشه.
چانگبین هیچ وقت تا این حد هورنی نشده بود، چیزی به خوردش داده بودن؟البته که قصد مینهو سکس توی حموم نبود؛ ولی تمامی لباسهای چانگبین رو با همراهی خودش از تنش بیرون آورد و خودش هم تیشرتش رو در آورد. چانگبین رو کامل زیر دوش هل داد و با بوسیدنش حواسش رو پرت کرد. شیر آب رو سمت سرما برد و ناگهان بازش کرد.
آب سرد با شدت روی هردوشون ریخت و لرزهای به تن دوتاشون انداخت. چانگبین سرش رو عقب انداخت و نفس عمیقی کشید. شوکی که به تنش وارد شده بود مغزش رو از مستی الکل پاک و هوشیارش کرد. مینهو رو به عقب هل داد و خودش زیر دوش موند، آب سرد به بدنش نفوذ میکرد و با اینکه یخ زده بود؛ ولی همچنان زیر دوش موند. یادش نبود که چقدر الکل خورده؛ اما مطمئن بود اونقدری زیاد بوده که مینهو رو مجبور به این کار کرده.
کمی که سستی تنش از بین رفت، آب رو گرم کرد و شامپویی برداشت، باید دوش میگرفت تا بوی الکل از روش برداشته بشه.
در همون حین مینهو لباسهای کثیف رو توی سبد انداخت و حولهای برای چانگبین گذاشت. نم موهاش رو گرفت و لباس خوابش رو پوشید، برای خودش آب خنک درست کرد و وارد اتاق شد. چانگبین روی تخت دراز کشیده بود، بدنش رو خشک کرده بود؛ ولی هنوز لباسی تنش نبود.

BINABASA MO ANG
MinBin
Fanfictionقسمتهای کوچولویی از زندگی مینهو و چانگبین هر پارت به صورت یک اتفاق جداست و بیشتر پارتها دارای محتوای خاکبرسری میباشد :) !!! اسمات