صدای تقتق دونههای ذرت که به پاپ کورن تبدیل میشدن توی آشپرخونه میپیچید و بین قهقههای پسرا گم میشد. با برگشت چانگبین به خونه دوباره آفتاب اون خونه طلوع کرده بود و خونهای که مدتها رنگ تنهایی گرفته بود، الان با حضور اون دو پسر کنار هم و عشق اکلیلیشون خیلی زیبا شده بود.
مینهو خوشحال از بودنِ دوست پسرش کنارش، به چرت و پرتهای پسر کوچکتر میخندید و همزمان حواسش به قابلمهی حاوی اون دونههای کوچک زرد بود که زیادی برشته نشن.
میخواستن اون شب رو کنار هم فیلم ببینن و غذا بخورن؛ اما خب بهخاطر شیطنتهای زیاد چانگبین غذاشون سوخته بود و الان در حالی که منتظر غذاشون بودن که برسه داشتن ناگت سرخ و پاپ کورن آماده میکردن تا بعد از غذا همراه با فیلم خوراکی بخورن.چانگبین اما فاصلهی یک قدمیش کنار پسر رو از بین برد و همینطور که از پشت بغلش کرده بود بوسهی آرومی روی گوشش کاشت و سرش رو، روی شونه پسر قرار داد. دلتنگیِ ناگهانی که توی دلش افتاده بود فقط با بغل و لمس پسر حل میشد، حس حل شدن تنش توی بغل مینهو و گوش دادن به صدای قلبش و دیدن سرخ شدن گردنش آرامش رو به قلبش سرازیر کرد.
مدتی از این بغلهای آرومشون میگذشت و حالا انگار هیچ کدوم دلشون نمیخواست تموم شدن این لحظه رو ببینن؛ اما پیک بد موقع حس و حال اون بغل رو از بین برد.
مینهو زیر گاز رو خاموش کرد، با ضربهای روی سینهی درشت چانگبین " مادر بچههام " رو زمزمه کرد و با خنده از دست چانگبین فرار کرد تا غذا رو تحویل بگیره و نتونست خندهی پر تاسف چانگبین رو ببینه، البته که خوب شد نتونست ببینه، چون اگه اون خنده و نگاه عاشقانهی دوست پسرش رو میدید هر دو باید قید غذای گرم رو میزدند و شاید با کاندوم از مادر شدن چانگبین جلوگیری میکردن.غذاشون همونطور که انتظار داشتن توی آرامش خورده شد. مینهو از کارهای این مدتش و دوستاشون تعریف میکرد و چانگبین طوری که انگار مهمترین قضیهی دنیا در حال شرح داده شدنه، بهش گوش میکرد و از گوشتهای کبابی شده توی ظرف مینهو میگذاشت.
دوست پسرش این مدت انقدر از خودش کار کشیده بود که بهطرز واضحی لاغر شده بود و حالا چانگبین وظیفه خودش میدونست تا با پرت کردن حواسش غذا رو بهخوردش بده و همون مینهوی گرد تپلی خودش رو دوباره بسازه، مطمئناً اگه به چانگبین بود اونقدری مینهو رو تپلی میکرد که دیگه نگاه هیچ کس روی تن بی نقصش نشینه.بعد از اینکه شامشون رو خوردن و مینهو، چانگبین رو مجبور کرد تا کل آشپزخونه رو مرتب کنه و ظرف ها رو بشوره خودش پاپ کورن و ناگتها رو تمیز تو ظرف گذاشت و کنارش رو با خوراکیهای دیگه پر کرد، مبل دو نفرهی جلوی تی وی رو به تخت تبدیل کرد و پتو و بالشتهای روی تخت اتاق رو بهش اضافه کرد.
همه چیز همینطور که میخواست بود کاندوم و لوب رو هم قایمکی گوشهی پتوی خودش جا داد تا اگر نیاز بود استفاده کنه.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
MinBin
Hayran Kurguپارتهای کوچولو از مینهو و چانگبین هر پارت به صورت یک داستان جداست و تمامی پارتها دارای محتوای خاکبرسری میباشد :) !!! اسمات