part 21

704 80 171
                                    


با یادآوری کاری که تهیونگ با خودش کرده بود قلبش داشت فشرده میشد...


دیدن چشمای بسته و نفسای آرومش باعث میشد به خودش یادآوری کنه که اون فقط خوابه و بهتره آروم باشه..


دستش رو آروم مابین موهای آشفته همسرش میگردند و خدا رو بابت زنده بودنش شکر میکرد. داشت سعی میکرد خودشو آروم کنه اما انگار این بغض لعنتی قرار نبود دست از سرش برداره..
نگاهشو پایین کشید و با چشمای باز پسر یک دنده اش روبرو شد و انگار تپش قلب هاش برای رسوا کردنش کافی نبود که چشمای لعنتیش یهو آبشار نیاگارا شده بودن.. نفسش بالا نمی اومد اما خسته و دلخور زمزمه کرد



_کیم تهیونگ! راه آسون تری برای کشتن من به ذهنت نرسید؟



تهیونگ نمیتونست یا شایدم نمی‌خواست حرف بزنه اما خیس شدن چشماش کافی بود تا فورا توی آغوش گرم جونگکوک فرو بره. بعد از یه آغوش تنگ و آروم تر شدنشون بالاخره مهر لب های تهیونگ شکسته شد و صدای لرزونش به گوش دوست پسرش رسید



+بوی جینو میدی کوک...لطفا بهم بگو که این کابوس تموم شده جونگکوک. نمیتونم اینطوری ادامش بدم



_دکتر سعی کرد مهار کننده ها رو از بدنت خارج کنه... داشتی خودتو به کشتن می‌دادی. احتمالا تا یکی دو ساعت دیگه علائم راتت برمیگرده‌. و قسم میخورم! قسم میخورم اینبار اگه به خودت آسیب بزنی یه بلایی سر هردومون میارم.



جونگکوک حلقه دستاشو دور تهیونگ محکم‌تر کرد و بوسه ای روی موهاش نشوند



_الان رایحه ی سوکجینو دارم پس شاید بشه باهاش گرگتو آروم کرد عزیزم...اما اگه نشه هم شده باشه دست و پای اون امگا رو ببندم و بیارم اینجا نمی‌ذارم به خودت آسیب بزنی. اگه برای خوب شدن حالت لازم باشه حتی خودمو هم نابود میکنم پس لطفاً سعی نکن صبرمو امتحان کنی کیم تهیونگ.‌..




___________________________




مدیر بشاش و پر جنب و جوش هتل امروز برخلاف هر روز از همون اوایل روز خودشو توی اتاقش حبس کرده بود و این برای همه عجیب بود.. اما چا اون وو درست از صبح که امگای تازه وارد رو دیده بود و به وضوح بوی جئون جونگکوک رو روی تنش حس کرده بود به شدت نگران بود...

وقتی که پسر راجع به جفتش بهش گفته بود و البته جئون جونگکوک رو جلوی در دیده بود به اندازه کافی نگران بود... کسی از خانواده های اصیل سئول نبود که ماجرای عاشقی پسر جئون و کیم رو ندونه... پس دقیقا چی شده که جین پیش جئون جونگکوک زندگی می‌کنه و الان از صبح به وضوح بوی اون پسره از خود راضی رو با خودش داره؟

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Apr 20 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

be mineWhere stories live. Discover now