part 5

319 70 82
                                    


کوک نتونسته بود خودشو به تهیونگ برسونه و فقط دود ماشین تهیونگ که با آخرین سرعت از کنارش رد شد نصیبش شد.دیگه واقعا درمونده شده بود قلبش تند میزد و کف دستاش از نگرانی برای معشوق همیشه آرومش که اونطوری عصبی شده بود عرق کرده بود. صبح هردوشون با یه ماشین اومده بودن پس از نگهبانی کلید ماشین شرکتو گرفت و با همون سرعتی که تهیونگ رفته بود سعی کرد خودشو بهش برسونه.تو دلش داشت فقط دعا می‌کرد که معشوقش به سلامت برسه و فقط امیدوار بود تهیونگ مثل هربار که عصبی میشه به اتاقش پناه ببره و وقتی وارد خونه میشه با خونه ی خالی از عزیزترینش مواجه نشه.

با عجله رمز درو زد و یک راست خودشو به اتاق شخصی تهیونگ که معمولا وقتایی که میخواست تنها باشه بهش پناه می‌برد رسوند.به محض اینکه درو باز کرد با جسم مچاله شده ی تهیونگ زیر پتوش مواجه شد.بوی خاک بارون زده کل اتاقو پر کرده بود و حتی اون عطر آرامش بخش و خاص تهیونگ هم خفه کننده به نظر می‌رسید.و فقط این نبود یه بوی دیگه هم میومد.شاید بوی یه گل! نمیدونست چه اتفاقی داره دور و برش میفته.با قلبی که از حال آلفای عزیزش درد گرفته بود پتو رو کنار زد .با صورت عرق کرده و بی رنگ تهیونگ مواجه شد.بغضش گرفته بود.

_تهیونگ....تهیونگ...چت شده؟

با تکون دادنش و ندیدن هیچ عکس العملی از جانب تهیونگ دستشو روی پیشونیش گذاشت و با بدن داغش مواجه شد...حسابی هول شده بود چند بار دیگه سعی کرد تهیونگو بیدار کنه اما نتیجش فقط نمدار شدن چشمای خودش بود.با دستایی که میلرزید به دکتر خانوادگی جئون زنگ زد .مطبش نزدیک بود پس زود می‌رسید.تمام این مدت جونگکوک ترسیده حتی میترسید به اتاق تهیونگ نزدیک بشه.اون پسر بی تجربه بود و دیدن تهیونگ تو اون حال وحشت زده اش کرده بود.

دکتر کیم با اخمی برای بار دوم مشغول چک کردن علائم تهیونگ بود که بالاخره سکوتشو که جونگکوکو عصبی کرده بود شکست و به حرف اومد

#جونگکوک...این عطر همیشگی تهیونگه؟

کوک گیج شده با اخم لب زد

_منظورت چیه؟بارونه دیگه...خاک بارون خورده...

#کوک میخوای بگی متوجه نشدی؟تهیونگ یه عطر دیگه هم داره...گل نرگس...به وضوح میشه بوی گل نرگسو ازش حس کرد

_خب...خب آره...اما این معنیش چیه؟

#امروز با کی ملاقات داشتین کوک؟

_هیشکی ما مستقیم رفتیم شرکت...فقط منشی شرکتو دیدیم و بعد ته بدون اینکه حرفی بزنه با حال بد از اتاق زد بیرون

#جونگکوک...مطمئن نیستم که باید اینو اینطوری بهت بگم یا نه...اما با توجه به شرایط تهیونگ باید بهت بگم که اون یه جفت حقیقی داره کوک...و اونو امروز ملاقات کرده...خودت بهتر میدونی که ممکنه کی باشه...رایحه دوم تهیونگ که بالاخره خودشو نشون داده شاهد این ماجراست...اما همینو می‌دونم که آلفاش جفتشو میخواد اما تهیونگ پسش زده و این باعث شده خودش آسیب ببینه...تهیونگ مشکلی نداره و درواقع آلفاشه که داره درد میکشه.

be mineOnde histórias criam vida. Descubra agora