part 3

234 41 11
                                    

جیسونگ درحالی که قهوش رو می‌خورد به تلویزیون نگاه میکرد، و تلوزیون هم اخیرا از قتلی که تازه توی بار انجام شده میگفت.
جیسونگ:عجب...
فلیکس: وای تازگیا خیلی آدم کشته میشه دیگه دارم میترسم که تنها برم بیرون وای.
جیسونگ:نترس، نترس هیچی نمیشه.
فلیکس:ولی ببین وای خدایی نکرده یهو من یا تورو بکشن چیییی وایییی‌
هیونجین: عزیزم بگو خدا نکنههه زبونت لاللللل.
فلیکس به سمت هیونجین برگشت و گفت: اگه بمیرم چیکار‌میکنی؟
هیونجین:دیوونه میشم، روانی میشم و میرم دنبال کسی که تورو کشته و ازش انتقام میگیرم.
فلیکس: عزیزم...بیا بغلم.
جیسونگ سری به نشونه تاسف تکون داد و قهوش رو به سر کشید و لیوان رو گزاشت رو میز و و
تلفنش رو ورداشت و به جونگین پیام داد، جونگین قرار بوو بخاطر کارهای مینهو به ایتالیا بیاد، درسش رو تموم کرده بود و وکیل شده بود و بعد از ۵ روز قرار بود توی ایتالیا باشه.
.........................
درحالی که آب نباتش توی دهنش بود و اسلحه بدست داشت از چشمک اسلحه(همون چیزی که یه چشن رو میبندن و با اون یکی چشم اون کس رو هدف میگیرن نمیدونم چی هست حالا دیگه اسمشم نگین نمیخوام ضایع شم🦦 یا میگینم بگین که بفهمم) لبخند وحشتناکی زد و اسلحه رو فشار داد و گلوله به هدفش خورد‌ و گفت:"Nice"
(عالی)
اسلحه رو پایین آورد و تلفنش رو ورداشت و زنگ زد.
"Speak"
(حرف بزن)
آب نبات رو از دهنش درآورد و گفت: "I finished, don't worry "
(کارش رو تموم کردم نگران نباش)
" Well, you haven't heard about Venom or you haven't met him"
(خوبه، از ونوم خبری به دستت نرسیده یا باهاش روبه رو نشدی)
"No, but tonight we are going to see each other again"
(نه ولی قراره امشب بازم همدیگه رو ببینیم)
نتایج ترجمه
نتیجه ترجمه
"Be careful, he is smarter than you think and I don't want him to know your identity"
(حواست باشه اون از چیزی که فکر میکنی زرنگتر هست و نمیخوام هویتت رو بفهمه)
"Don't worry, I am aware and will not let him know who I am"
(نگران نباش حواسم هست و نمیزارم بفهمه من کی هستم)
"Good"
(خوبه)
"What about that girl? You don't want to show yourself to her"
(از اون دختره چه خبر نمیخوای خودت رو بهش نشون بدی؟)
"It is still early and she needs to be treated and fully recovered, and then I will bring her to the game"
(هنوز زوده و باید کاملا درمان باشه و کاملا خوب بشه و بعد اون رو به بازی میارم)
.........................
چانگبین درحالی که داشت دوربین هارو هک میکرد گفت: مراقب باشین سمت چپ ۵ تا آدم هست.
جیسونگ و فلیکس داشتن از مانیتور به دوست پسراشون نگاه میکردن که جیسونگ گفت: زخمی نشن؟
چانگبین:زخمی ههه، این چندین ساله که کارشونه و امکان نداره زخمی بشن.
جیسونگ: مینهو اگه آسیب ببینی من میدونم و تو.
مینهو صدای دوست پسرش رو شنید و گفت: هانی نگران مباش میدونم دلت برام تنگ شده به زودی میام خونه.
جیسونگ: خیلی خب به کارت تمرکز کن.
چان از اونور سرفه ای کرد و درحالی که داشت آدم میکشت ایرپادش رو گرفت و گفت: اهوم اهوم بهتره اینجا هم باهم لاس نزنین هروقت رسیدی خونه دوست پسرت رو ببر اتاق و تا خود صبح تو حلق هم باشین ولی محض رضای فاکی خدا اینجا از این کارها و لاس و نمیدونم چی نکنین.
مینهو: چیه سونگمین باهات قهر کرده.
سونگمین درحالی که داشت رمز صندوق رو باز میکرد گفت:معلومه که اره باهاش قهرم و داره به شماها حسودی میکنه.
چان: عزیزممم لطفااا آشتی کن.
سونگمین:عمرا و گمشو پلیز.
چان: بدون تو میمیرم.
چانگبین:خیلی خب اهههه یه سینگل تو جمعتون نشسته مراعات کنین و به غیر از این شما الان تو وسط مأموریت فاکی هستین یکی داره با دوست پسر لاس میزنه اون یکی داره اصرار میکنه تا آشتی کنه.
فلیکس:هیونجین کجاییییی.
هیونجین با شنیدم صدای فلیکس روح از تنش جدا شد و گفت: عزیزممم اینجام.
چانگبین:خیلی خب اه حواستون به کار خودتون باشین معلوم نیست ماموریت هست یا لاس زدن های زوج هاست و درضمن هیونلیکس و چانمین لطفا وقتی باهم میخوابید یا سکس میکنید اینقدر بلند ناله نکنین من بدبخت که تو وسط اتاق هاتون هستم دقیقا هر مکالمه هاتون و ناله هاتون رو میشنوم یا وقتی داریم ارضا میشین هم همینطور.
هیونجین: چیه حسودی میکنی که پارتنر ندارین.
چانگبین:چه ربطی دارین خوش به حال جیسونگ و مینهو که اتاقشون درست تو طبقه آخره هست و صداشون نمیاد خیلی دلم میخواد بدونم اون تو دقیقا دارن چه غلطی میکنن.
مینهو پوزخندی زد و گفت: چیه میخوای بدونی؟ فکر نکن اوندفعه رو فراموش کردم هاااا وقتی داشتیم کارمون رو به جاهای فشنگ پیش می‌بردیم تو در رو باز کردی بدون اینکه در بزنی و تمام بدن جیسونگ رو دیدی.
چانگبین خندید و گفت: خب اون موقع کار مهمی داشتم و مجبور بودم بدون در زدن بیام داخل و نمیدونستم صبح ساعت ۱۱ دارین سکس میکنین لعنتی ها و یه چیزی بگم جیسونگ واقعا بدن خوبی داره.
مینهو: چانگبین مثل اینکه میخوای...
چانگبین:جیسون. پیشمه و الان هرکاری دلم بخواد باهاش انجام میدم.
مینهو: حتی فکرشم نکننن.
چانگبین دستاش رو گزاشت روی کمر جیسونگ و اون رو کمی نزدیک خودش کرد که جیسونگ جیغی کشید و گفت: چیکار میکنی ولم کنن.
مینهو: چانگبین ولش کن مگزنه همین الان تلپورت میکنم و میام حسابت رو میرسم.
چانگبین برای
اینکه کمی مینهو رو حرص بده گفت: هوم چه کمر قشنگی.
جیسونگ:بابا ولم کن عههه.
مینهو:چانگبین هوس مردن کردی؟ یا میخوای اومدن جونگین رو کنسل کنم ها؟
چانگبین زود جیسونگ رو ول کرد و گفت:غلط کردم
به فلیکس نگاهی کرد و تا خواست بره سمت اون که صدای هیونجین رو شنید.
هیونجین: حتی فکرشم نکن.
چانگبین:ببینم شما چشم سوم دارین که بدونین من میخوام به کی دست بزنم؟ یا دوربین به کار گزاشتین؟
هیونجین: چانگبین من که میدونم تو سر تو چی میگذره بلاخره چندساله باهمیم و کاملا میشناسمت الانم چشمات رو از روی فلیکس وردار.
چانگبین:ایش خیلی خب اگه جونگین میومد نیازی به این دوست پسراتون نداشتم.
جیسونگ:خجالت بکش عمرا بزارم تو مخش رو بزنی.
چانگبین:جیسونگییی.
مینهو: خیلی خب کمر حرف بزنین که حواسم رو پرت میکنین تو حای حساسم.
سونگمین: خیلی خب رمز رو باز کردم بیایم بریم.
مینهو: اوکیه تو بیرون میبینمتون.
سونگمین دویید و سوار آسانسور شد قبل از اینکه آسانسور بسته بشه چان هم داخلش اومد.
سونگمین:ایشش.
چان:عزیزممم.
سونگمین:زهرمار گمشو.
مینهو و هیونجین از پله ها پایین اومدن و سوار ماشینش شدن و جلوی اسانسور وایسادن و چان و سونگمین وقتی در ها باز شدن زود سوار ماشین شدن، مینهو روی گاز فشار داد و گفت:عالی بوددد هوهو.
با دیدن موتور آشنایی لعنتی فرستاد و گفت: باز اون دخترههه لعنتی.
چان:داره نزدیک میشه.
مینهو:چانگبین دارم میبرمش به سمت دوربین ها و وقتی رسیدیم زود صورتش رو شناسایی یا پلاک موتورش رو شناسایی کن.
چانگبین:حله.
به سمن دوربین ها بردش و دور زد و از ساختمون خارج شد و گفت: گرفتیش؟
چانگبین:مثل اینکه این دختره واقعا زرنگه صورتش ماسک روباه هست و موتورشم پلاک نداره.
مینهو"یعنی چی که پلاک ندارهههه؟لعنت بهش.
سرعتش رو زیاد کرد و از جاده های خلوت و خطرناکی ایتالیا عبور کرد دختره هم به دنبالش میومد.
هیونجین: مثل اینکه قصد نداره ولمون کنه محموله رو قائم کنین.
چانگبین:چندتا آدم فرستادم دنبالتون.
مینهو درحالی که اخم جذابی رو صورتش بود از اینه بغل ها به اون دختره ای که صورتش نامعلوم نبود نگاه کرد و با اومدن فکری به ذهنش گفت: خیلی خب پس تو دلت بازی میخواد پس بیا بازی کنیم.
سرعت ماشینش رو زیاد کرد و از جاده ها عبور کرد، دختره وقتی به یه بم بست رسید برگشت و مینهو و ادم ها رو دید که با اسلحه نزدیکش میشن.
مینهو: تو دیگه کدوم حرومزاده ای هستی؟ از طرف کی اومدی.
دختر درحالی که صورت ماسک بود به مینهو خیره شد و پوزخندی زد و گفت:
"So you are the big Venom, the son of Garion, the boss of a big mafia gang who has several gangs and of course the one who is feared by everyone when his name comes up."
(پس ونوم بزرگ تویی، پسر گاریون، رئیس باند مافیایی بزرگ که چندتا باند داره و البته کسی که با اومدن همه ازش میترسن)
مینهو اخمی کرد و گفت: گفتم تو کدوم حرومزاده ای هستی از طرف کی اومدی؟
(مینهو به زبون کره ای میگه ها)
دختر صاف وایساد و گفت:
"Let me think, hmm, well, I won't say, I'm not crazy to say who I came from and I couldn't get enough of my life."
( بزار فکر کنم هوم خب نمیگم دیوونه نیستم که بگم از طرف کی اومدم و جون از جونم سیر نشدم)
مینهو پوزخندی زد و گفت: پس میدونی اگه بگی چیکارت میکنم خوبه واقعا عالیه، اصلا تو کی هستی هان؟ چرا ماسک زدی؟نکنه میترسی پیدات کنم و بکشمت.
دختر خندید و گفت
"I'm afraid of you? It's funny, it's really funny, Lee Minho known as Venom, I'm never afraid of anyone, they should be afraid of me, not me of them, and whoever sees my face will end up dead and I'm afraid you'll be like them Although you want to remove this mask from my face, but I will never let you see my face, never, so don't think that you will try to remove my mask."
(من از تو میترسم؟خنده داره واقعا خنده دار هست لی مینهو معروف به ونوم من هیچوقت از هیچکی نمیترسم اونا باید از من بترسن نه من از اونا، و اینکه هرکسی چهره من رو دیدخ اخرش به مرگ ختم شده و میترسم تو هم مثل اونا بشی گرچه‌ تو میخوای این ماسک رو از صورتم دربیاری ولی من نمیزارم هیچوقت صورتم رو ببینی هیچوقت پس فکرشم نکن که سعی کنی ماسک من رو دربیاری)
مینهو اسلحه رو فشار داد که دختر از موتورش پایین اومد و جاخالی داد و اسلحه رو متقابلا بدست گرفت و اونم اسلحه رو فشار داد و مینهو هم جاخالی داد.
"It's interesting, your speed is really unique, so far no one has been like you, and this makes me excited to see each other more and play together."
( جالبه سرعتت واقعا بی نظیره تاحالا هیچکس مثل تو نبوده و این من رو هیجان زده میکنه که بیشتر‌همدیگه رو ببینیم و باهم بازی کنیم)
مینهو هم گفت: واقعا جالبه هیچکسم مثل تو نبود یا بهتره بگم هیچ دختری مثل تو نبود.
"Don't confuse me with other girls, Lee Minho, I'm very different from them, I'm scarier than them, and I'm stronger and wilder."
( من رو با بقیه دخترا اشتباه نگیر لی مینهو، من از اونا خیلی فرق دارم من ترسناک تر از اونا هستم و قویتر و وحشی تر هم هستم)
مینهو: خودم دارم میبینم ولی بزار این و بگم تو هرچقدرم قوی ک وحشی بازی نمیتونی به اندازه من ترسناک باشی هیچوقت نمیتونی، هیچکس نمیتونه و به زودی ماسکت رو پایین میارم و میبینم تو کی هست و هویتت رو میفهمم و بنگ میکشمت.
"But I'm afraid that what you're saying will happen to you, Lee Minho. It's like you still don't understand how professional I am in my work. Yes, you are the most powerful and wildest of the other mafias, but you have no power over me and my boss."
(ولی من میترسم اینکاری که میگی رو سر خودت بیارم لی مینهو،مثل اینکه هنوز متوجه نشدی من چقدر توی کارم حرفه ای هستم اره تو از بقیه مافیا ها قدرتمندترین و وحشی ترینشون هستی ولی هیچقوت به من و رییسم نمیرسی)
مینهو:پس رئیس داری خوبه، به زودی میفهمم.
دختره سوار موتورش شد و قبل اینکه بره گفت:
"I was happy to see you both, Lee Minho, and we are going to see each other soon and play together, bye bye my dear"
(از دیدن دوبارت خوشحال شدم لی مینهو و قراره زود زود هم رو ببینیم و باهم بازی کنیم بای بای عزیزم)
و سوار موتورش شد و رفت.
Vote and comment ♥️






♥️♣️⛓️venomous s2⛓️♥️♣️Where stories live. Discover now