part 1

389 46 15
                                    

همه بادیگاردها با شنیدن صدای آژیر قرمز، اسلحه ها و چاقو هاشون رو ورداشتن و به سمت رییسشون رفتن.
"از رییس محافظت کنیننننن"
بادیگاردها مرد رو باخودشون بردن و روبه بقیه گفت"پخش شینننن"
همشون پخش شدن، اسلحه رو به دستشون گرفتم و حاضر بودن تا شلیک کنن... ولی اون دختر از چیزی که فکر میکردم زرنگتر هست.
"اینجا هیچکی نیست"
"بازم بگرد، اون زن خود شیطانه، با دقت بگرد"
با شنیدن صدایی به طرف صدا رفت اما با هودن چیزی به سرش بیهوش شد.
"الو؟؟صدام رو میشنویییی؟اونجاییی؟لعنت"
دختره از که ماسک روباه زده بود از پشت دیوار بیرون اومد و گفت" oops, I'm so sorry "
(اوپس، خیلی متاسفم)
بعد از ورداشتن کلید از جیبش گفت:"thanks"
(ممنون)
و با پاشنه های بلندش به سمت دفتر اصلی راه افتاد، اسلحه سیاه رنگش رو درحالی که به شونش انداخته بود راه می‌رفت بعد از انداختن کلید در رو باز کرد و واردش شد، دستگاه ردیابی رو از کیف کوچولوش درآورد و اون به سمت دیوار گرفت و وقتی دستگاه صدا داد گفت" let's break it down "
(بیا خرابش کنیم)
بعد از گزاشتن بمب های قرمز رنگ ازش فاصله گرفت و تا خواست دکمه رو بزنه که چاقویی روی گلوش قرار گرفت.
" well, well,look who is here"
(خب خب، ببین کی اینجاست)
دختر پوزخند زد و گفت"oh, hi and bye"
(اوه سلام و خداحافظ)
پاش رو به روی میز گزاشت و به بالا رفت و در یک حرکت به پشت مرد رفت و با دستمال گردنش اون رو خفه کرد و با دستگاه شوکرش، به مرد زد و مرد درعرض یک دقیقه برق گرفت و بعد بیهوش شد، دکمه قرمز رنگ و زد و دیوار محکم که توش گاوصندوق بود ترکید، بعد از ورداشتن کیف پر از محلوله اون رو به شونش انداخت و با اومدن هلیکوپتری، به سمت هلیکوپتر پرید و سوارش شد.
"Goodbye losers "
(خداحافظ بازنده ها)
و بازم دکمه آبی رنگ رو زد کل ساختمون در اثر بمب های آبی رنگی که گزاشته بود ترکید و صدای خندش همه جارو فرا گرفت.
.................................
با بخورد نور خورشید پلک هاش رو از هم اروم فاصله داد و چرخید و مینهو رو دید که خوابیده، لبخندی زد سرش رو گزاشت روی سینه مینهو با دستای کیوتش بازی با صورت مینهو رو شروع کرد، مینهو درحالی که چشماش بسته بود گفت: بازی با من رو دوست داری سنجاب؟
جیسونگ خم شد و به لبای مینهو بوسه ای گزاشت و گفت:اوهوم... من بازی با تورو خیلی رو دوست دارم عزیزم.
مینهو، جیسونگ رو به بغل گرفت و از موهاش بوسه ای زد و گفت: درد که نداری؟
جیسونگ: نه دیگه به وحشی بازی های تو عادت کردم عزیزم.
مینهو خندید و چشماش رو از هم فاصله داد و به ساعت نگاه کرد.
مینهو:وای خیلی دیر شده، بچه ها الان منتظر منن ولی نمیدونن من روی تخت دراز کشیدم و دارم با سنجابم بازی می‌کنم.
جیسونگ خندید ک از تخت بلند شد و از اینه به خودش نگاه کرد.
جیسونگ:وای یا ابولفضل چقدر کیس مارک گزاشتی همه جام رنگ بنفشهههه.
مینهو سرش رو به دستش تکیه داد و  با لحن شیطونی گفت: رنگ بنفش خیلی بهت میاد عزیزم.
جیسونگ:زهرمار، پاشو دوش بگیر.
مینهو:با تو میگیرم.
جیسونگ:یا یااا یعنی چی اول تو برو بعد من.
مینهو نه ای گفت و پاشد و تو یه حرکت جیسونگ رو بلند کرد و به حموم بردش.
....................
چانگبین. اه بسه دیگه حالم بهم خورد، شماها اونجا دارین لاس میزنین این‌هم دارن همیدگه رو میبوسن و به همدیگه دست میزنن، هر۴ نظرتون برین اتاق هاتون اه.
هیونجین خندید و گفت: چرا تویه سینگل بدبخت نمیری؟ اینجا همه رل هستن به جز تو.
چانگبین: منم به زودی به جمع شما اضافه میشم ففط بزارین مخ جونگین رو بزنم بعد.
فلیکس:بدبخت دوست من.
چانگبین:قراره به زودی مخ اون پسره ماله خودم بکنمش.
فلیکس:دستت بهش بخوره مردی.
چانگبین: هیونجین جان پیشنهاد میکنم دوست پسرت رو کنترل کنی مگرنه نمیدونم قراره چی بشه.
فلیکس:هیونجین پیشنهاد میکنم دوستت رو کنترل کنی مگرنه یهو کنترلم رو از دست میدم و بهش حمله میکنم.
هیونجین:چانگبین سرت تو کار خودت باشه و بیبی من رو اذیت نکن.
چانگبین:آدم فروش لعنت بهت.
جیسونگ:بابا بسهه کبودش کردی عهه.
مینهو و جیسونگ از پله ها پایین اومد و مینهو به باسن جیسونگ دست میزد و ازش نیشگون می‌گرفت که باعث اعتراض جیسونگ میشد.
جیسونگ:باسن بیچاره من، هشتگ نه به آزاری باسن جیسونگ.
مینهو خندید و دستش رو گزاشت رو کمر دوست پسرش پایین رفتن.
چانگبین:بیا اینا هم گلا تو یه دنیای دیگه هستن.
مینهو:چیزی گفتی؟
چانگبین: نه بابا هه هه هه.
فلیکس به طرف جیسونگ اومد و گفت: بیا بریم با جونگین حرف بزنیم.
جیسونگ:بریم، عزیزم بعد میبینمت.
مینهو:بای بای.
به سمت گروهش اومد و روی صندلی نشست و گفت: خب چه خبر چیزی پیدا کردین؟
چانگبین:دیروز شرکت سی سی ار انفجار شده و کلا نابود شده.
مینهو:چی شده؟
چانگبین خبرا رو به مینهو نشون داد و گفت: ایناهاش، و تمام محموله هاشونم ناپدید شده.
مینهو:کی اینکارو کرده؟
چان از اونطرف گفت: فعلا معلوم نیست پلیسا چیزی نتونستن به جز از جسد بادیگاردا چیزی پیدا کنن.
مینهو: ما باید مواظب باشیم، محلوله پدرم مهم هست باید ازش محافظت کنیم.
سونگمین:نگران نباش گاوصندوق ما مثل اینا نیستم، اگه خواستی میاریمش خونه.
مینهو: بزار ببینم چی میشه، امشب باید به یه جا حمله کنیم خودتون رو حاضر کنین.
همشون سرس تکون داد و مینهو پاشد و به اتاق کار خودش رفت.
شب ساعت ۱۰ شده بود و مینهو درحالیکه حاضر میشد به غرغر های کیوت دوست پسرش گوش میکرد.
جیسونگ:نمیشه نری؟
مینهو:باور کن اگه مهم نبود نمی‌رفتم.
جیسونگ به سمت مینهو اومد و بعد از اینکه کنش رو درست کرد گفت: مواظب خودت باش و زخمی نشی.
مینهو بوسه خیسی رو شروع کرد و بعد از جیسونگ جدا شد و گفت: نگران مباش من هیچوقت زخمی نمیشم.
جیسونگ، مینهو رو بغل کرد گفت: موفق باشی.
مینهو:ممنون عزیزم، تو بخوابی ها منتظر من نمونی.
جیسونگ سری تکون داد و مینهو از اتاق خارج شد و بعد از ورداشتن اسلحه موردعلاقش، اشاره به گروهش کرد و گفت:بریم.
سوار ماشین شدن و به جای مورد نظرشون رفتن.
چانگبین:خیلی خب، هری کلایو پسر خرپول و البته کسی که دشمن ماست و سعی کرده محموله مارو بدزده ولی نتونسته.
مینهو:امروز میکشمش و چیزی که قبلا از پدرم دزدیده رو ورش میدارم.
به عمارت هری رسیدن، و مثل همیشه یه پارتی ترتیب داده ببود‌
مینهو: از در پشتی حمله کنین من از اینجا میرم.
سری تکون دادن به در پشتی ربتن، مینهو بعد از بیشعور کردن نگهبان وارد عمارت شد و خودش رو به عنوان یه مهمون جا زد و وقتی داشت از وسط دخترا رد میشد دخترا بهش دست میزدن و... ولی بهشون توجهی نمیکرد ففط رد شد تا اینکه به بهونه دستشویی وارد عمارت شد، ایرپادش رو روشن کرد و گفت: چانگبین من توی عمارتم.
چانگبین توی ماشین نشسته بود و دوربین هارو هک کرد و گفت: اتاق خواب هری تو آخرین طبقه‌ هست، با آسانسور هم میشه رفت.
باشه ای گفت و سوار آسانسور رفت دکمه طبقه آخر رو فشار داد که بلاخره به طبقه آخر رسید و به سمت اتاق هری راه افتاد.
چانگبین:هری داخله و ۴ تا بادیگارد جلوی اتاق گزاشته تا کسی مزاحمش نشه.
مینهو:حلش میکنم.
بادیگارد ها با دیدن مینهو با سمتش اومد که مینهو زودتر عمل کرد و به بادیگاردا حمله کرد، و در آخر هرچهارتاشون رو به راحتی بیهوش کرد.
مینهو:تموم شد بریم داخل.
در اتاق رو با شدت باز شد که باعث شد هری و دختره مو طلایی بترسن، بدون اینکه چیزی بگه به سمت هری رفت و از پاش گرفت و از تخت انداختش زمین و بهش حمله کرد و دست و پاش و دهنش رو بست و انداخت به یه ور، دختره موطلایی فرار کرده بود، بلاخره صندوق رو پیدا کرد.
مینهو: رمز این چیه؟
چانگبین: از خودش بپرس.
مینهو به هری‌نگاه کرد و گفت:رمز؟
هری ترسیده بود که مینهو دستمال دهنش رو ازش باز کرد و گفت: ففط رمز رو بگو مگرنه داد بزنی و جیغ بزنی گلوله میره توی مغزت.
هری:۵۵۹۸.
دستمال رو گزاشت به دهنش و رمز رو زد و با دیدن محموله لبخندی زد و اون رو ورداشت و گفت: خیلی خب کارمون اینجا تموم شد.
محموله رو انداخت به شونش و با زدن گلوله به سر هری از اونجا دور شد و سوار ماشینش شد.
چان:کارت حرف نداشت مینهو آفرین.
مینهو در محموله رو محکم بست و گفت: با سرعت آخر برو به عمارت.
راننده سری تکون داد و به گاز فشار داد و از عمارت هری ترک کرد ، تو وسط راه باهمدیگر حرف میزدن که ماشین یهو با صدای بدی متوقف شد.
مینهو:چی شده؟
راننده: قربان... فکر کنم به یکی خوردم.
مینهو:چی؟؟.
از ماشین پیاده شدن و تا جک کنن که راننده به کی برخورد کرده ولی کسی اونجا نبود‌.
چان: هیچکی نیست.
هیونجین:لعنتیییی.
چانگبین:چی شده؟
هیونجین:محموله نیستتتت.
مینهو:یعنی چی نیستتتت؟
با ندیدن محموله عصبانی شد و گفت: چی شدددد؟ مگه ورش نداشته بودیم؟ همه حای ماشین رو بگردینن.
پاشین رو گشتن ولی نیود بازم گشتن که راننده گفت: قربان.
مینهو:می شد پیدا کردی؟
راننده: نه ولی اونجا رو ببینین.
با دیدن دختری که موهایش رو جمه کرده بود و پیراهن کوتاه سیاه با آستین های بلند و البته همراه با چکمه های سیاه و بلند که پاهاش رو بسته بود نگاه کردن، ولی چهرش معلوم نبود چون ماسک روباه رو گزاشته بود، با دیدن محموله دست اون دختره اخمی کرد و اسلحش رو درآورد و بهش شلیک کرد ولی دختره جا خالی داد و به انگلیسی گفت: "Thank you very much for the shipment"
(واسه محموله ازتون خیلی ممنونم)
مینهو بازم به دختره شلیک کرد که دختر جا خالی داد و سوار موتورش شد و از اونجا با سرعت دور شد.
مینهو:اون دیگه کیه؟
Vote and comment ♥️
سلاممممنم چطوریننن؟ من اومدم با قسمت اول از فصل دوم venomous، چطور بود خوشتون اومده بود؟ ووت و کامنت یادتون نره















♥️♣️⛓️venomous s2⛓️♥️♣️Where stories live. Discover now