همه چیز تحت کنترل مینهو بود، هیچ کاری بدون اجازش انجام نمیشد حتی توی تمام اتاق ها دستگاه شنود به کار گزاشته بودن و چانگبین به دستور مینهو ناچار به کنترل همه مخصوصا گوشی هاشون مخصوصا گوشی جیسونگ میکرد و گزارششون رو به مینهو میداد، و این چند روز مینهو با جیسونگ سرد رفتار میکرد ولی سه چیزی فکر جیسونگ رو خیلی مشغول کرده بود، اونم نامزد مینهو بود به پایین رفت و رو به چان و چانگبین گفت: ماجرای این نامزد مینهو چیه؟
چان و چانگبین به همدیگه نگاه کردن و گفتن: ازش مگه خبر داری؟
جیسونگ: خودش گفت زود باشین بگین قبل من نامزد داشته؟ الان کجاست و چیکار میکنه؟ نکنه داره باهاش بهم خیانت میکنه؟
چان: آروم باش جیسونگ اول بگم که اون ۱۲ سال پیش مرده.
جیسونگ:ها؟ م...مرده؟
چان؛ اوهوم... اطلاعات زیاد نمیتونم بگم... از خودش بپرس.
جیسونگ: جریانش چیه خواهش میکنم بگین؟ یا جریان جکسون و مینهو؟
چانگبین: جیسونگ لطفا مینهو الان داره هممون رو میشنوه با اون دستگاه شنود، لطفا هن خودت هم ما رو به فنا نده.
چان: راس میگه.
هیونجین: ولی حق داره بلاخره معشوقش هست و میخواد بفهمه نامزدش کی بوده.
چان: هیونجین توصیه میکنم خفه شی قبل از اینکه مینهو بهت زنگ بزنه و دهنت رو مورد عنایت قرار بده.
هیونجین چشم غره ای رفت و گفت: فقط به جیسونگی حق دادم همین.
فلیکس به سمت جیسونگ رفت و گفت: میخوای حرف بزنیم؟
جیسونگ: به نظرت میتونیم با این وضع؟
جونگین به جمعشون پیوست و اروم گفت: تو حیاط میتونین.
چانگبین: جونگین جان باید بگم که نمیشه چون مینهو حتی به حیاط هم دستگاه کوچیک شنود رو گزاشته و شما حتی نمیتونین بفهمین که اون لامصب رو کجا قایم کرده.
جونگین: ای لعنت.. خوبه دوربین به اتاق هامون نزاشت مگرنه باید بخت شدنمون رو میدید.
هیونجین: زیاد مطمئن نباش از هکرمون بپرس ببین گزاشتن یا نه.
جونگیگ ره چانگبین نگاه کرد و گفت:نگو که...
چانگبین: شرمنده... اون که نمیبینه من میبینم ولی اونم رمز دوربین ها رو داره و هروقت میتونه میاد و شما رو میبینه.
جونگین: ای رییستون داره از حدش میگذره این تجاوز محسوب میشه من میتونم از این لی مینهو به عنوان قانون تجاوز حریم شخصی بشر شکایت کنمم.
چانگبین: شکایت کن ببین چیکارت میکنه.
جونگین: راس میگی کونش رو ندارم و حوصلش رو هم ندارم.
هیونجین: والا از وقتی اون دوربین هارو گزاشتن من و فلیکس نتونستیم درست حسابی باهم باشیم.
فلیکس: اهممم...ابرومون رو نبر عزیزم.
هیونجین با صدای بلند جوری که صدای به دستگاه شنود برسه گفت: راس میگم دیگه... هی مینهو وقتی دیدی دارم با همسرم یه کاری انجام میدم لطفا از اون دوربین های لعنتی بیا بیرون و بزار کارمون رو بکنیم با تشکر دوستاران شما هوانگ هیونجین.
فلیکس: من کی همسرت شدم؟
هیونجین: از وقتی دیدمت زر اضافی نزن حالا.
........................
جنی: بهش گفتی؟
مینهو:هوم... بلاخره وقتی میرم خونه قراره ازن حساب بپرسه.
سان: به نظرم زیاده روی کردی مینهو.
مینهو: آهان دیت رو دست بزارم و بشینم نگاه کنم که جکسون چطوری جیسونگ رو از گفت عین ویکتوریا اره؟
جنی: اولا جیسونگ و ویکتوریا از زمین تا اسمون فرق دارن و ویکتوریا معلوم بود که بخاطر پولت باهات هست نه بخاطر خودت ولی جیسونگ چی؟ خودت رو واقعا دوست داره.
مینهو: میدونم ولی....
سان: میترسه چون یه بار تجربه کرده بخاطر همین.
جنی: هرچی... یه چیزی پیدا کردم جکسون با نیکی شریک شده.
عکس نیکی رو جلوی مینهو انداخت و گفت: نیکی صاحب باند black diamond هست و باهاش شریک شده و قراره در علیه ما کار کنن و باید حواسمون رو خوب جمع کنیم.
مینهو به عکس نیکی نگاه کرد و گفت: نیکی...هوم.
سان: از اونجایی که جکسون هم دختر روباه، هم نیکی و هم چرین رو داره دهنمون سرویس هست... یه چیزی بگم از همه مهتر هکرشون هست که هیچ اطلاعاتی فاکی ازش نیست و هیچ جا هم دیده نشده.
مینهو: میدونم چانگبین بهم گفته بود.
سان: و حتی نمیدونیم اسم واقعیش یا اسم قلابیش چیه... واقعا که دارم دیوونه میشم.
جنی: همه جارو گشتیم ولی مثل اینکه هکر جکسون هکر معمولی نیست واقعا هکر زرنگی هست.
مینهو: جکسون فهمیده کیا رو بیاره باندش، کارمون سخته ولی خب.
جنی: موافقم... ما باید به اطلاعات خصوصی جکسون اول دسترسی پیدا کنیم ولی نمیدونیم چطوری.... جاسوس فرستادم ولی اون رو پیداش کرده و کشته این جکسون بی ناموس لعنتی.
مینهو: هوممم... باید این دختر روباه رو تو دستمون نگه داریم... به نظر میاد از چرین بدش میاد و چرینم میخواد جای اون رو بگیره... این رو از چشماش قشنگ میشه تشخیص داد.
جنی: ولی بهش نباید زیاد اعتماد کنیم.
سان: موافقم، اول باید نقشه جکسون رو بفهمیم که میخواد چه غلطی بکنه.
مینهو: جکسونی که من میشناسم میشینه و میشینه یهویی حمله میکنه اونم با قدرت هایی که جمع کرده... مخصوصا الان که به جیسونگ نزدیک شده و باهاش صمیمی شده بدبخت شدیم... ممکنه به سر جیسونگم یه چیزی بیاره... و از اونجایی که جیسونگ بی تجربه هست هیچ نمیتونه کاری کنه باید یه کاری کنم.
........................
چرین: به به روباه کوچولو بلاخره اومد.
سویون بدون توجه به چرین خواست بره بالا که چرین بهش دست زد و باعث شد سویون دیوونه بشه و از گردن چرین بگیره و اون رو بچسبونه به دیوار و گفت: من رو ببین اسمم رو فهمیدی قیافمم دیدی ولی باعث نمیشه که هی بهم دست بزنی من اجازه ندادم بهم دست بزنی.
و چرین رو پرت کرد اونور و خواست به اتاق جکسون بره که چرین گفت: تو خونه نیست بیرون هست.
سویون؛ کجاست؟
چرین: نمیدونم بی خبر گزاشت و رفت.
سویون لعنتی ای گفت و راهش رو به،سمت اتاق هکرشون وویونگ کج کرد، چرین گردنش رو گرفت و گفت: زنیکه احمق.
..........................
مینهو وارد عمارت شد و گفت: جیسونگ کجاست؟
چان: به خدا تو خونه تو اتاقتون هست و نزاشتیم بره بیرون به خدا میگیم میتونی دوربین هارو چک کنی.
مینهو: بخاطر این نمیگم بخاطر یه چیز دیگه.
مینهو بدون توجه به اونا بالا رفت و در رو باز کرد و وارد د اتاقشون شد و گفت: جیسونگ؟
جیسونگ جوابی نداد و بهش نگاه کرد که مینهو نزدیکش رفت و دستش رو گرفت و گفت: باید باهام بیای.
مینهو، جیسونگ رو به زیر زمین بزرگ بردتش و جیسونگ گفت: کاری کردم؟ چرا اینجا اومدیم.
مینهو: قبل از هرچیزی اینجا اومدیم چون میخوام بهت چندتا حرکت شخصی وقتی دیت جکسون یا حالا دست شریک هاش افتادی بتونی حداقل خودت رو نجات بدی هردفعه که نمیتونن نجاتت بدم شایدم یه بار تو نجاتم دادی هوم؟
جیسونگ: چی میگی من نمیتونم نه.
مینهو: کار با همه چیز رو بهت یاد میدن قبل از همه اول چندتا حرکت شخصی یادت میدم.
جیسونگ: نزنی ناکارم کنی؟
مینهو پوزخندی زد و گفت: خیلی خب شروع میکنیم.
به پشت جیسونگ رفت و گرفتتش و گفت: اگه اینجوری گرفتنت باید یه جوری خودت رو نجات بدی ولی چجوری...بهت نشون میدم اینجوری نگام کن بیا پشت من و همونطوری که گرفتمت من رو بگیر.
جیسون همون کاری که مینهو گفت و انجام داد و مینهو در یک حرکت خودش رو از جیسونگ نجات داد و جیسونگ رو به زمین خوابوند.
جیسونگ:آخ یواشششششش من عین ادمات نیستم که اینطوری میکنی.
مینهو از روی جیسونگ پاشد و کمک کرد جیسونگم پاشه و گفت: باید عادت کنی فردا یه روزی بگیرنت با ناز رفتار نمیکنن که حتی خشن تر از این میکوبین حالا نوبت توعه.
جیسونگ: وای.
مینهو: با تمام قدرتت و یهویی همونطوری که من کردم میکنی اوکی؟
جیسونگ؛اوکی.
مینهو پشت جیسونگ رفت و اون محکم گرفتتش و گفت: خیلی خب امتحان کن.
جیسونگ امتحان کرد ولی زورش کمی کم بود که مینهو گفت: یهویی و با تمام زورت فرض کن من الان واقعا گرفتمت.
جیسونگ یا مسیحی گفت و بعد همون کاری که مینهو گفت رو انجام داد.
مینهو: باید یکمم قدرتت رو به خرج بدی نشد بازم.
جیسونگ: ولی آخه...
مینهو: ساکت حرف نباشه گفتم که بهت شادی یه بارم تو من رو نجات دادی هون کار با هنه چیز رو بهت یاد میدم دوباره.
بقیه هم درحالی که از بالا به لپ تاب نگاه میکردن هیونجین گفت: مثل اینکه منم باید به فلیکس یاد بدم.
فلیکس: خفه شو اهل این چیزا نیستم ک هیچکی نه من رو میشناسه نه تورو شاید تورو بشناسن ولی زیاد نمیشناسن.
هیونجین: خیلی ممنون از تعریفت.
چانگبین: الان از فردا یه جیسونگ حالا به شوخی کتک بزنیم ورمون میداره زخمیمون میکنه بدبخت شدیم.
چان: خفه شو ببینمممم چی کار میکنن.
جونگین: واو مینهو چقدر واردهههه تو اینکار چقدر بدنش عضلاتی هست.
چانگبین: یا خوب منم هستم دیگههههه ببین بدن من رو.
جونگین: بدن تو که... چه میدونم.
چانگبین: ببین بازوم هام رو.
هیونجین: بنداز ببینم این بازو هارو عه اه
Vote and comment ♥️
KAMU SEDANG MEMBACA
♥️♣️⛓️venomous s2⛓️♥️♣️
Fiksi Penggemar°برای خوندن این فصل باید اول فصل اول رو بخونین بعد بیاین این فصل رو بخونین، فصل اول رو میتونین تو همین پیچ پیدا کنین° ○عشق بین یک پادشاه مافیای سنگدل و پسره بی آزار و مهربون که ازارش به هیچکس نمیرسه، چطور عشقی میتونه باشه؟ درسته یک عشق خطرناک و در ع...