part 7

214 36 16
                                    

همشون روی زمین افتادن ولی مینهو زود دست به کار شد ماسکی که کنار بود رو ورداشت و گزاشت روس صورتش تا اون دوده لعنتی به صورتش نخوره، به سمت دختره روباه حمله کرد ولی دختره جاخالی داد بعد از اینکه محموله رو به همکارش داد گفت:
"Go"
"برو"
بعد از اینکه همکارش رفت شروع کرد به جنگیدن با مینهو، ولی مینهو زرنگتر از بود و زودتر عمل کرد و دختر رو به دیوار پین کرد و دستاش رو گرفتو گفت: خب خب، توی دامم گیر کردی روباه کوچولو، حالا وقتشه بفهمیم که تو کی هستی.
دختر خودش رو از دست مینهو آزاد کرد و نزاشت مینهو دست به ماسکش بزنه و زود از اونجا رفت ولی قبل از اینکه بره گفت:
"I told you that you can never see my face because I have a thousand nicknames and everyone knows me by one of my nicknames and fox girl is one of my nicknames."
"بهت گفتم که هیچوقت نمیتونی صورت من رو ببینی چون من هزارتا لقب دارم و همه من رو به یکی از لقب هام میشناسن و دختر روباه هم یکی از لقب هامه"
مینهو: واقعا تو کی هستی؟ اصلا من رو از کجا میشناسی؟ چرا میخوای اینقدر به کارهام دخالت کنی؟ واسه کی کار میکنی؟
"It's a pity that I can't say anything, we'll see each other later, we'll talk, wait until then"
"حیف که نمیتونم چیزی بگم بعدا همدیگه رو دیدیم حرف میزنیم تا اون موقع منتظر یاش"
و پرید و رفت، مینهو تعجب کرد وای بعد از اینکه اون دود لعنتی کاملا رفت اعضا به خودشون اومدن.
.........................
بازم جیغ و دادهاش شروع شده بود، جکسون کلافه شد و بعد از اینکه بادیگاردش اومد گفت:
"Sir, do you want to strangle the girl?"
جکسون گفت: no"
"نه"
سیگارش رو خاموش کرد و بعد از اینکه استین های لباس سیاهش رو بالا داد به سمت اتاق دختره رفت بعد از اینکه به پرستارا اشاره کرد برن بیرون، در رو بست و پیش دختره رفت و کنارش وایساد و موهاش رو از جلوی صورتش به اونور کشید تا صورتش رو خوبتر ببینه.
جکسون: چرین... عزیزم چه خبرته هی جیغ و داد میکشی؟ واسه چی میکشی؟ بها که گفتم هیچکی نیست صدات رو بشنوه.
چرین که دست و پاهاش با زنجیر بسته شده بود به صورت جکسون نگاه کرد و گفت؛ تو کی هستییی؟ چرا من رو گرفتی؟ بزار برمممم.
جکسون؛ چرین تو هنوز کاملا خوب نشدی نمیتونم بزاری که بری البته توی سئول نیستی قشنگم.
چرین: منظورت چیهههه؟ حرف بزنین.
جکسون: اوردمت ایتالیا عزیزم.
چرین: ولم کننننننننن به چه حقی من رو آوردی به اینجااا ولم کن.
جکسون: عوض تشکر کردنته؟ من نجاتت دادم چرین، تو بخاطر من زنده ای.
چرین: گفتم کی هستی؟ واسه چی نجاتم دادی؟
جکسون: فعلا زوده که چیزی بگم، دختر خوبی باش مگرنه مجبور میشم... بیهوشت کنن.
مواد بیهوش کننده رو به دستمال آغشته کرد و گزاشت جلوی دهن چرین، و بعد از کمی تقلا چرین به خواب عمیق رفت.
جکسون: فعلا واست زوده که چیزی بدونی.
...........................
چانگبین: من نمی‌فهمم آخه کی دوربین هارو هک کرد هرچقدر تلاش کردم نتونستم از دست اون فرد درشون بیارم.
مینهو که توی فک بود گفت: رئیس اون دختره...
چان: چی؟
مینهو: اون دختره روباهه داره واسه یکی کار میکنه و رییسشم دشمنه خونی منه.
هیونجین: از کجا میدونی؟
مینهو: اون روز وقتی دختره روباه به عمارت اومده بود خودش بهم گفت.
چانگبین:آخه کیه؟
مینهو: نمیدونم هرکی هست با من مشکل داره.
سونگمین: کی جرعت داره باهاش بجنگه؟ همه از تو میترسن.
هیونجین: هرکی هست از جونش سیر شده.
مینهو پوزخندی زد و گفت: اتفاق بهتر... همیشه برنده منم نه اونا... قراره خیلی خوش بگذره.
چان: دیوونه شدی؟
مینهو: اره دیوونه شدم، دیوونه بودم و دیوونه ترم شدم‌.
بلند شد و گفت: اون فرد داره من رو به بازیش دعوت میکنه. پس منم باهاش بازی می‌کنم خودشم میدونه در آخر برنده منم نه اون... هیچکی جرعت نداره منی که پادشاه مافیاها هستم من رو شکست بده... هیچکس!
......................
وارد عمارت شدن و محموله رو از همکارش گرفت و به سمت اتاق جکسون رفتن، بدون در زدن وارد شدن.
جکسون: دخترا کارتون واقعا عالی بود.
رز: باید از هکرمون تشکر کنی.
جکسون: و البته دختر روباه.
(اینت دارن کره ای حرف میزنن ها، هروقت انگلیسی حرف میزنن مینویسم همراه با معنیش)
دختر روباه گفت:
"I just did my usual work"
" من فقط کار همیشگیم رو انجام دادم"
جکسون: خب... این از ونوم بهتره به دوتا از باندهای دیگه هن حمله کنیم حاضری دختر روباه؟
به جکسون نگاهی کرد و گفت:
"I am always ready"
"من همیشه آماده هستم"
جکسون: خوبه، فردا شروع میکنیم به باندهای دیگه حمله میکنیم البته نه به همشون فقط به دونفر حمله میکنیم یکیشون مرد شطرنجی و اون یکی ملکه هست( توی معرفی ها گزاشته بودم🦦♥️)
*Chessman*
*queen*
......................
مرد شطرنجی بعد از اینکه آدم هاش رو کشت اسلحش رو فوت کرد و به سمت اون یکی پسره رفت، مرد گفت: خواهش میکنم ولم کنین هرکاری بگین میکنم خواهش میکنم نکشین من رو.
Chessman: فکر نکنم بهت اجازه داده باشن که حرف بزنی، درسته؟
"ببخشین متاسفمممم خواهش میکنم...
حرفش با گلوله ای که تو سرش خالی شد نصفه موند.
Chessman:موش های کثیف.
اسلحش رو فوت کرد و به پشتش گزاشت و بعد سوار ماشینش شد‌.
Chessman:به ملکه بگو کاری رو که میخواست رو تموم کردیم دیگه لازم نیست نگران باشه.
...........................
به خونش اومد و بعد از درآوردن ماسک روباهیش و لباساش به زیر دوش رفت، بعد از اینکه کاملا تمیز شد حالش رو پوشید و بیرون اومد و گوشیش رو به دست گرفت و توی نت کمی دنبال مینهو سرچ کرد، با خوندم اطلاعات ها لبخندی زد و گفت: good"
"خوبه"
بعد. از اینکه هنه چیز رو دربارش خوند تلفنش رو به اونور پرت کرد و بعد پاشد و موهاش رو خشک کرد و بعد لباسای جدیدش رو پوشید و ماسک دیگش که شبیه ماسک قاتل ها بود رو پوشید و بعد از ورداشتن وسایل مورد نیازش، کلید خونش رو ورداشت و سوار موتورش شد و به آدرسی که فرستاده بودن رفت.
.........................
وارد عمارت شد و به سمت اتاق شریکش رفت در رو باز کرد و بعد از لبخند زدن بهش گفت: تموم شد... کشتمش کوئین.
دختر لبخندی زد و گفت: عالیه... خیلی عالیه.
داخل اومد و کنارش نشست و گفت: خب... نفر بعدی کیه؟
دختر:هوم...شاید ونوم؟
"اره بعد پارمون میکنه... همین رو میخوای؟
دختر: حداقل بهش یادآوری میکنیم آدم یه سری به دوستاش میزنه یا حداقل زنگ میزنه همینطوری ول نمیکنه و برای همیشه بره.
"بیخیال، نفر بعدی کیه؟"
" دختری به اسم the killer  هست ولی هیچ اطلاعاتی نمیتونیم ازش پیدا کنیم... چند تا از محمولمون رو هم دزدیده.
" میخوای چیکار کنم؟
دختر: پیداش کن و بیارش پیش من"
Vote and comment ♥️


♥️♣️⛓️venomous s2⛓️♥️♣️Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang