part 10

170 23 24
                                    

پارت ۱۰

(جونگکوک)
در حالی که از پنجره ماشین به بیرون نگاه میکرد با بیخیالی پرسید

- کجا داریم میریم؟

_دنباله ته ری خواهرم... ماشینش خراب شده!
سرى تكون داد و یهو انگار که چیزی یادش اومده باشه به طرف کای  برگشت
-اون.. میدونه که من کیم؟!

کای نیم نگاهی به کوک انداخت و با لبخنده کمرنگی گوشه لبش گفت
- بهتره همون فک کنه که دوست پسر منی..در اصل اون خیلی دهن لقه

کوک سری به منظوره فهمیدن تکون داد و گفت

- فک کنم کارم در اومده

پسر بزرگتر ابروهاش کمی رفت بالا و بهش  نگاه کرد

-چرا؟!

جونگکوک بیخیال شونه ای بالا انداخت و زمزمه کرد

- من دروغگوی خوبی نیستم!

برعکس اینکه تو زندگیش خیلی آدما رو گول میزد..چه تضاده جالبی! کای چشمکی کوچیک بهش زد که به طوره وحشتناکی جذاب شد و گفت:

-نگران نباش..من تو این کار انقدر خوبم که نقضای تورو هم میتونم پر کنم

خندش گرفت... دستی براش زد و با حالت شگفت زدگی چرخید سمتش

  -وااااااو چه استعدادی!

بهش نگاه کرد و با لبخنده دندون نمایی گفت

-تو هم یه استعدادایی داری

کمی ابروهاش رفت بالا  کوک و استعداد؟

-چی؟!

با گیجی ازش پرسید و کمی از موهاشو از جلوی چشمش کنار زد

_خوشگلی!

صدای خندش تو ماشین پیچید.....کوک بهش نگاه کرد و گفت

-این دیگه چه استعدادیه؟!

کای در حالی که به جاده روبه روش خیره بود جوابشو داد

- زود به دله بقیه میشینی

حرفش از قبل خنده دار تر بود... اگه به دل میشست  اینجا چیکار میکرد ؟!.. پس الان باید تو خونشون بود. نفسشو بیرون داد و بدون حرف به خیابونا نگاه کرد. بعد از چند لحظه ماشین جلو دره مشکی رنگی متوقف شد و همزمان دره بزرگه خونه باز شد و چهره بامزه دختری که تو اون لباسه شبه مشکی رنگ جذاب به نظر میرسید ظاهر شد! دختر کلا چشمش به کوک بود به کای نگاه کرد که گفت

- بهتره پیاده شیم... اگه مورد تایید ته ری قرار بگیری دیگه همه چی حله!

پسر با کلافگی نالید

- یا اا این فقط یه نمایش برای یه جشنه!

پسر پشت فرمون سری به نشونه منفی تکون داد و حرفشو تکذیب کرد

Forgotten Music Vkook Where stories live. Discover now