پارادوکس
آدما وقتایی کاری رو انجام میدن که خودشون در همون لحظههم دلیلش رو نمیدونن و با خودشون میگن "چرا دارم همچین غلطی میکنم؟" مثله تهیونگ که تا مسیر خونه با خودش جدل داشت و لحظه بعد دور زده بود و اومده بود چند متر جلوتر از هایپر پارک کرده بود و از آینه جلو هایپر رو میپایید دوست داشت بدونه اون یارو کدوم خری بود که جونگکوک اونطور براش کیوت بازی در میاورد...هر چند خودش رو سرزنش میکرد اما این درست چیزی بود که به ذهنش رسیده بود! قبل از اینکه به دیدنه جونگکوک بره فکر میکرد قراره از نفرت کتکش بزنه اما همین که داخل شد و چهره تو هم رفتش رو دید با اون شونه های ظریف و رنگ پریده تازه فهمید چقدر دلش بره اون موجود تو مخ تنگ شده... دوباره باز بعد از دو ماه در حد مرگ عصبی و حسود شده بود و این بره زندگی یکنواخت رییس کیم جالب بود .
شاید کوک درست میگفت تهیونگ استاده تظاهر کردنه فقط از ورژن
پولدارش! لباش رو بهم فشار داد. شاید جونگکوک اونهمه دوست داشتنی و بامزه نبود ولی اون حس میکرد حتی بغض کردنشو و با آستینای بلندش اشکاش رو پاک کردن هم به طرز فجیعی کیوته.
با وارد شدن ماشینه آلبالویی رنگی تو کوچه به خودش اومد و وقتی ماشین جلو هایپری توقف کرد تو جاش صاف نشست و با دقت بیشتر به ماشین خیره شد
پسری از ماشین پیاده شد و داخله هایپر شد... خب شاید مشتری بود! تهیونگ با خودش همین فکرو کرد اما وقتی بعد از چند لحظه کوک همراه اون پسر از مغازه خارج شد خندش گرفت!
اون کوچولو دروغ بهش گفته بود؟ داشت با این پسر حرف میزد؟میخواست ماشین رو روشن کنه که یهو توجهش به شونه های لرزون جونگکوک افتاد اون پسر کوک رو به سمته ماشین هدایت کردو بعد برگشت کرکره برقی هایپر رو بکشه پایین جونگکوک رو زمین ول شد و به چرخهای ماشین تکیه داد با دستاش صورتش رو پوشوند و اون لحظه که شونه هاش شدیدا لرزید و دوستش سریع به سمتش دوید.
تهیونگ فهمید بازم گند زده بازم حرفاشو زده بود و کوک رو با فکرا و اشکاش تنها گذاشته بود بدون اینکه بخواد چیزی رو درست کنه مگه این همون چیزی نبود که ب خاطرش اومده بود کره؟..فک میکرد اگه اشکای کوک رو ببینه خوشحال میشه اما الان فقط تنها حسی که داشت عصبانیت بود و بس! دستی لایه موهاش کشید و باز چشمش به کوک افتاد که حالا تو بغل دوستش داشت فشرده میشد جونگکوک خیلی ضعیف شده بود قبلا اگه این حرفا رو بهش میزد کلی سرش داد میکشید و فحشش میداد نه اینکه تو چشماش زل بزنه و بهش التماس کنه که به احساساتش بی احترامی نکنه .ب
ا این رفتارش حس عوضی بودن رو به تهیونگ میداد و باعث شد مرد تو ماشین به این فکر کنه که اون پسر توانه دردی رو که قراره بهش بده رو داره؟
پوزخندی زد: معلومه که داره
VOCÊ ESTÁ LENDO
Forgotten Music Vkook
Romanceفیکشن:موسیقی فراموش شده(forgotten music) کاپل:تهکوک،ویمین،سکرت ژانر:رومنس ،انگست،اسمات ،درام فصل:۱ فول شد تایم آپ فصل ۲:فعلا یکشنبه ها ~~~~~~~~~~~~~ -من برای تو چیم؟یه عروسک سکسی؟ +الان نمیتونم بگم ولی.... مطمئنا یه چیز فرا تر از یه عروسک هستی. ~~~~...