part 17

114 23 40
                                    

(جونگکوک)


در حالی که پتو و وسایلاش تو دستش بود از اتاق خارج شد. حالا که جیمین رفته بود دایه گفت ک میتونه از اتاق اون استفاده کنه و کوک از این موضوع تو ی جایی از بدنش بدجور عروسیه


چرا؟ چون ک نزدیکی بیشتر به تهیونگ مساویه با اسکل شدن و عاشقی بیشتر،کلا فرار از یه عشق دو آتیشه خیلی بهتر از سوختن توشه.....

این شعار جدیدش بود و البته باید گفت اونهمه که هم تظاهر به خوب بودن میکرد خوشحال نبود در کل یه وجه خوب داشت و یه وجه بد

بدیش چیه؟... مثله قبل دیگه تهیونگ رو نمیبینه و تو یه تخت هر شب باهاش نمیخوابه!


پوفی کرد و با دقت به سمته اتاق جیمین رفت چون هر لحظه ممکن بود پاش به ملحفه گیر کنه و نقش بر زمین شه


تهیونگ گفته بود فردا مادرش قراره بیاد و کوک کمی استرس گرفته بود


داخل اتاق شد. یه اتاق با تم توسی صورتی، اتاقی که معلوم نبود تا کی قراره توش باشه!


ملحفه رو روی تخت انداخت و چمدون لباساش رو روی زمین گذاشت و به سمته پنجره سراسری اتاق رفت، خیلی قشنگ بود... حس خوبی بهش میداد. حتی این اتاق... این اتاق حس گرمی براش داشت و این عجیب بود چون جونگکوک از رنگ صورتی خوشش نمیومد ولی با این حال حس میکرد یه چیز آشنایی تو اینجا داره صداش میزنه

بازو هاش رو بغل کرد،شاید تو زندگی قبلیش اینجا بوده یا هر چی.


صدای زنگ گوشیش زنجیر افکارشو پاره کرد. به سمته گوشی خیز برداشت و با دیدن شماره کای آهی از بیچارگی کشید مثله آهو تو عسل گیر کرده بود. نقطه اتصال تماس رو زد و با بی حوصلگی گفت


_الو!


_سلام جونگکوکا.. میگم امروز وقت خالی داری دیگه؟



این بدبختم تقصیری نداشت گیر یه خواهر کنه افتاده بود


سرشو بالا گرفت و با کلافگی چشماش رو بست،کمی فکر کردو در آخر دلش براش سوخت!


_سلام کای... اووووم.. اره امروز قرار نیس از خونه دربیام


با خوشحالی مثله کسی ک تنها راهه نجاتش رو پیدا کرده باشه گفت:واقعا؟... کوک خیلی ممنونت میشم اگه امشب بیای بریم خونه من ته ری منو بیچاره کرده!

سری به نشونه تاسف،هم بره زندگی خودش و این بدبخت تکون دادم گفت

_باشه.. . فقط باید قبلش به تهیونگ بگم!

_میخوای من بگم؟


رو تخت نشست در حالی که به بیرون پنجره خیره شده بود گفت

_ نه... .خودم میام بهش میگم!...فقط آدرس شرکتت رو بده که بعدش با هم یه راست بریم خونه


_باشه برات میفرستم... فعلا!

Forgotten Music Vkook Donde viven las historias. Descúbrelo ahora