|In The Colour Of Acacia|
____________صورتش رو نزدیک صورت خوشبوی پسر نگه داشته بود. تهیونگ میتونست قلههای بهبرفنشستهی چشمهای مرد رو ببینه و نفسهای گرمش رو روی پوست یخزدهاش حس کنه. پسر در جواب سکوت کرد، لبهاش رو توی دهنش جمع کرد و به ناگه نوک بینی مرد رو بوسید.
با نشستن لبهای گرم پسر روی پوست حساس بینیش، جرقهای توی تمام تنش زده شد و هولکرده، حصار انگشتهاش رو از دور شونههای تهیونگ باز کرد. پلکهاش رو محکم بست تا فریاد استخوانهایی که تبدیلشدن طلب میکردن رو توی بدنش خفه کنه تا همونجا جلوی پاهای برهنهی پسری که بوسه ارزون میفروخت، تبدیل به ترسناکترین کابوس شبانهی پسر نشه.
تهیونگ با رهاشدن یکبارهاش، ابرویی بالا انداخت و با لحن آروم و نگرانی پرسید:
«خوبی...؟ من کار اشتباهی کردم؟ روی بینیت حساسی؟ دیگه بوس نکنم؟»
- نکن...مرد بدون اینکه چشم باز کنه، با صدای دورگهشدهی درموندهای جواب پسر ترسیده رو داد. تهیونگ کف هر دو دستش رو روی شونههای برهنهی مرد خمشده گذاشت و بهصورت نوازش تکونشون داد.
«دیگه بینیت رو بوس نکنم؟ آخه چرا؟ بینیت آخه خیلی گرد و نازه که... خیلی بوسکردنیه! چرا بوسش نکنم؟»گرگ تحمل سرمای نوک انگشتهای پسر روی حرارت داغ تنش رو نداشت؛ بلافاصله عقبگرد کرد و روی کاناپه جا گرفت. بنای تمومکردن صبرش رو گذاشته بود امشب و گرگ برای وادادن زیادی شکیبایی خرج میکرد.
انگشتش رو آروم روی رگهای برآمدهی زیر چشمش کشید و سرش رو پایین انداخت.
«نکن تهیونگ!»
- دیگه بینیت رو نبوسم؟
- دیگه من رو نبوس!نگاه سرمازدهی مرد به چشمهای خستهاش برگشته بود و خبری از تیزی دندونهای برآمده و رگهای قلمبهشدهی زیر تتو نبود. تهیونگ جلوی مرد ایستاد و یک پاش رو پشت پای دیگهاش انداخت، از زیر چتریهای فر پخششده روی پیشونیش، خیره پرسید:
«چرا آخه...؟»
- چون خوشم نمیاد.
- کجسلیقه!با نزدیکشدن ابروهای خمشدهی گرگ، از موضع خودش پایین نیومد و روی زمین مقابل پاهای مرد نشست، دستهاش رو بغل کرد و با لبهای جلواومده غرزد:
«اونجوری نگاهم نکنیا! چشمهاتم یاقوتی نکن، دارم راست میگم دیگه، گرگ کجسلیقه! کی توی دنیا از بوسه بدش میاد؟ تازشم بوسههای من! نه میذاری کسی ببوستت، نه کسی رو میبوسی! پدر من رو درآوردی تازشم تا قبول کنی بوسم کردی! پس این لب و پیرسینگت به چه دردی میخوره؟»
YOU ARE READING
In The Colour Of Acacia
Fiksi Penggemar- این گرگ یاغی شغالصفت، زیادی برای تو رام و دستپروردهست که اینقدر جنم پیدا کردی؛ وحشیم نکن تهیونگ. - وحشیت هم کاری به کارم نداره یاغی. - زخمات این رو نمیگن! - بوسههات چی؟ 𝗡𝗮𝗺𝗲: In The Colour Of Acacia 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲: Sport, Romance, Smut, S...