ᕱ⑅ᕱ 2

2.1K 262 63
                                    

୨୧ my petal ୨୧

part 2

با افتخار به نتیجه آزمایش نگاه کرد و بلند خندید

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با افتخار به نتیجه آزمایش نگاه کرد و بلند خندید

" حالا با داشتن این آنتی بادی، اولین داروی رسمی درمان و پیشگیری از بیماری های عفونی رو پیدا کردیم"

با لبخند، رو به جمعیت کرد
" این دستاورد ماست و باید رسانه ای بشه! همین امروز خبرش و پخش کنین تا همه به خصوص کیم بدونن شرکت وانگ چیه و تا کجا میتونه پیش بره!"

کارکنانش با خوشحالی خندیدند و کف زدن، غافل از حال هایبرید خرگوش کوچولویی که از ترس بی حسی و بی حرکتی دست و پاهاش ، بی صدا اشک میریخت .





با بهت به خبری که از تلویزیون اتاقش پخش می‌شد، زل زده بود
" خب همونطور که میدونین با دستیابی به آنتی بادی نوع بتا ما به کشف بزرگی رسیدیم، همه اینها رو مدیون کارکنان تلاشگر و ماهر مون هستیم"

به طرز سوالی به هوسوک خیره شد

_ وات د فاک هوسوک؟؟؟ آنتی بادی بتا از کدوم گوری گیر اوردن؟!

مرد با حرص تلویزیون و خاموش کرد

" قیافه من شبیه کسیه که میدونه اخه؟"

_ آخه هیچ جنبنده ای نبود که من خونش و تست نکرده باشم! اصلا آنتی بادی بتا توی خون هیچ کدومشون نیست و هرگز نبوده ، نکنه موجود فضایی پیدا کرده؟

" از این هیونجین هیچی بعید نیست"

با حرص سیگاری روی لبش گذاشت که مرد دیگه به سرعت اون و قاپید

" بسه دیگه ! از سرطان ریه میمیری ها ،چقدر این وامونده رو میکشی آخه "

_ هیچی آرومم نمیکنه، یا این یا الکل، کدومش؟

" بیا بیا بکش ، اصلا دلم نمیخواد ورژن مستت و دوباره ببينم "

با خنده سیگارو از دستش گرفت و روشن کرد، فکرش خیلی درگیر بود. باید سر در می‌آورد، باید از کاری که حدس میزد غیر قانونی انجام داده و خواسته زرنگی کنه سر در می‌آورد







ᴍʏ ᴘᴇᴛᴀʟ | گلبرگ منWhere stories live. Discover now