گلبرگ من [ ویکوک]
Genre : Hybrid , Mpreg, Romance , Fluff، Dram
کیم تهیونگ که به مافیای دارو معروفه و صاحب یکی از بزرگترین شرکت های داروسازی در کره است، در لابراتوار شرکت رقیب تخلفی رو میبینه. استفاده از یک هایبرید خرگوش بی گناه برای تولید دارو و...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
با تلخی دهانش ، چشمهای زیباش و به روی صورت زن باز کرد. اخمی کرد و سعی داشت ماسک و از روی صورتش برداره اما نمیتونست . دستهاش به شدت درد میکردن و همینطور تمام بدنش ، انگار با زنجیر های آهنی ماهیچه های بدنش و میکشیدن و به استخوان های ظریفش ضربه میزدن.
یونا با اشک شوق سرش و بوسید و دستی به موهای پسر کشید " سلام عزیزم! خوش برگشتی خرگوشک! وای میدونی چقدر منو ترسوندی ؟؟"
با پلک های آرومی که میزد ، سعی میکرد بشنوه نوناش چی میگه. توی گوشش صدای زنگ میشنید و چشماش تار میدید اما صورت زن و صدای لطیفش و شناخته بود. با حس نوازش گوش هاش ، اونها لرزی کردن و روی صورتش جمع شدن
" ای جونم! حس این گوشهای خوشگلت برگشته خرگوش کوچولو ، بعد سه روز باید الان بیدار شی اخه؟ من و نصف جون کردی!"
بعد گفتن حرفش ،سریع بیرون اتاق دوید و روی شونه تهیونگ ضربه زد ، مرد از شدت خستگی حالا که نزدیک صبح بود ، روی صندلی های کلینیک خوابش برده بود
" هی پاشو! پاشو مرد گنده، خرگوشمون بیدار شده"
با ضرب از خواب پرید، سر کج کرد و خمیازه کشید _ چی گفتی؟ یونا خندید و دوباره تکرار کرد " میگم خرگوشی مون بیدار شده!" با گشاد شدن چشمهای خوابالودش، سریع به سمت اتاق دوید و بالای تخت ایستاد . با ترس پیشونی پسر و بوسید ، با ملایمت روی صورتش خم شد _ جونگوکی ؟ با دوباره باز کردن چشماش اینبار صورت آقای مهربونی و دید که تو دلش ازش درخواست کمک کرده بود. نمیتونست حرف بزنه ، نمیتونست حتی دستش و بالا بیاره ولی گوشه لبهای کوچیکش کمی بالا اومدن و مرد با ذوق خندید
_ داره لبخند میزنه ... داره به من لبخند میزنه یونا.. یونا با حرص الکی ، اخم کرد و بعد با صدای آلارم بلندی، ترسیده به مانیتور زل زد
" واقعا که! نونات و دیدی لبخند نزدی- وای چرا انقدر ضربانش بالاست ؟ خدای من "
با صداهایی که حالا براش واضح تر شده بودن ، گوشهای بانمکش لرزی کردن . قلبش مثل گنجشک میزد ونفس های سطحی میکشید .