part 5 🌃

3.1K 299 60
                                    

این تهدید ها برای من اشنا بود .

خیلی اشنا تر از اون چیزی که حسم رو سرکوب میکرد
وقتی حرفی رو میزد امکان نداشت زیرش بزنه ؛ اما من امگایی بودم که هزارتا ارزوی ریز و درشتش زیرپاهای
کیم وی له شده بود .

رایحه کنترل گر لعنتی شو روم اعمال میکرد ،
مسخ روبه روش ایستادم که با ملایمت دستمو کشید و به طرف تخت کشوند.
چی میشد برای خلاصی از دستش همین الان سمت پنجره قدی باز اتاق میدوییدم ؟

پشت سرم ایستاد و دستشو دور کمرم حلقه کرد ؛

این ارامش قبل از طوفان بود .

_تو پسر خوبی هستی مگه نه ؟

خواستم به طرفش برگردم و جواب دندون شکنی بدم که دردناک تر کمرمو فشرد و دست زیر چونم گرفت .

_ مگه نه !؟

اینبار غرید که با عجز نالیدم :

_ من نمیخوام پسر خوبی باشم

جوری انگشت هاش رو به پوستم فشار میداد ، انگار که قصد شکوندن استخوان هام رو داشت .

_ کار خوبی نمیکنی ، وقتی دارم سعی میکنم باهات راه بیام انتظار ندارم واسم شلنگ تخته بندازی

پچ میزد و اروم لباسمو از بالا در میاورد
گرگ احمقم توان حرکت ازش صلب شده بود .

از بالا همون لباس خواب رو تنم کرد و حالا من فرقی با یه فاحشه اجاره ای نداشتم .

_ اُمام خونه منتظرمه

موهامو از پشت گرفت و زبونشو روی گوشم لغزوند
طوری که به خودم لرزیدم .

_ خانم جئون میدونه دامادش نمیتونه از خیر امگا و بچش بگذره .

_ من از ترس ادم هایی که جلوی خونمون بپا گذاشتی ، شب خوابو زندگی ندارم.......اون وقت تو نمیخواد تو کتت بره که ما دیگه باهم نسبتی نداریم .

موهای روی صورتمو پشت گوشم زد و دست رو گردنم گذاشت تا روی تخت خم بشم .

_ نسبت ازین قوی تر ؟ من درد میدم تو لذت میبری
تو درد میکشی من به اوج میرسم .

سمتش برگشتم

_ از جونم چی میخوای ؟

لبخند گوشه لبش شکل گرفت

_ خودتو !

پچ زدم :

_ اون موقع که منو داشتی فراریم دادی! حالا که دارم میرم توی رابطه دیگه چیزی درست نمیشه..... با این کارت هم قرار نیست تغییری ایجاد بشه ، فقط به دخترمون اسیب روحی و جسمی میزنی .

گلومو فشار داد .

_ یه بار دیگه حرف از رابطه و نامزدو هرکوفتی بزنی تضمین نمیکنم سالم از در این خونه بری بیرون .

TENSION ( تَنِش )🍷Where stories live. Discover now