از حرفش منزجر شدم
با اینکه کمر و زیر شکمم تیر میکشید بلند شدم و خواستم پایین برم که دستمو گرفت ._ کجا ؟
رایحم تند و خشمگین شده بود .
مچمو از مشتش بیرون کشیدم و با صدای خش دار شدم غریدم :
_ کارت تموم شد ! دیگه ولم کن باید برم.
دندون هاش رو بهم سایید و الفاش دوباره داشت برمیگشت که کنترلش کرد .
_ این موقع شب کدوم گوری بری ؟ بخواب فردا صبح میبرمت .
موهامو به عقب هدایت کردم .
_ اومده بودم دخترمو ببینم ، دیدمش دیگه موندنم واسه چیه ؟
بهم بی توجه بود .
اصلا مهم نبود خواسته جئون جونگکوک چیه ، و فقط منو دوباره تو اغوشش کشید .
لعنتی چرا نمیخواست بفهمه بودن کنارش رو نمیخوام ._ حداقل بزار دوش بگیرم ، بوی گس شهوت داره حالمو بهم میزنه .
بدنم رو بوکشید .
_ نه من عاشق این بو ام !
کم کم مغزم داشت سوت میکشید که گرگم بیقرار شد و رایحم نگران ، صدای گریه ریزی داشت میومد .
هایون بود .
گرگم سمتش پر کشید._ برم پیشش داره گریه میکنه !
نفسشو کلافه فوت کرد .
_ دل درد داره ، دکتر میگفت بخواطر کمبود رایحه پدر امگاشه .
رفت تا هایونو بیاره .
تا برگرده دلم هزار را رفت تا بالاخره توی اغوشم گذاشتش .
بچم دوباره صورتش از گریه قرمز شده بود که دم گوشش اروم لالایی خوندم و با همون بدن لختم بغلش کردم ._ نزدیک گردنت نگهش دار بهتر رایحتو حس کنه .
خودمم میخواستم همین کارو کنم .
سرشو رو شونم گذاشتم که تهیونگ مانعم شد ._ وایسا !
سرمو سمتش چرخوندم که از داخل کمد پد بهداشتی ضد عفونی رو برداشت و دستم داد ، هایون اروم تر شده بود اما هنوز نق میزد .
_ اطراف گَلوگردنتو تمیزشون کن
پد رو ازش گرفتم و به سر شونه و گردنمو کشیدم .
حداقل تو مسائل بهداشتی یه چیز میفهمید .
سر هایونو رو شونم گذاشتم و رایحه مو ازادتر کردم و اروم پشتشو نوازش میکردم .
تهیونگ میخ این منظره شد ._ به بچت نگاه کن ! ، تو چه پاپای سنگدلی هستی که اینجا ولش کردی ؟
_ توچه آپای بی رحمی هستی که یه بچه رو از پاپاش جدا میکنی ؟
طاق باز رو تخت خوابید .
اصلا به سوالم جواب نداد .
طبیعی بود که جوابی نداشته باشه
هایون دوباره داشت خمار خواب میشد . هربار که میدیدمش ارزو میکردم این اخرین بار نباشه !
ŞİMDİ OKUDUĞUN
TENSION ( تَنِش )🍷
Hayran Kurguکیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میش...