part 9 🌃

2.4K 314 43
                                    

_ یعنی چی !

_ یعنی دیگه به پامم بیوفتی نمیزارم دستت به دخترم برسه 

خواستم چیزی بگم که دستشو از زیر گلوم برداشت و پشت چشم های بُهت زدم ؛ اتاقو ترک کرد .

به محض رفتن تهیونگ از خونه ، اوما اومد تو اتاق .
_ اخرش من از دست تو سکته میکنم ! با دست پس میزنی با پا پیش میکشی !

اشاره به صحنه احمقانه ای که دیده بود میکرد ، لعنت.

_ مرد گنده رو هر روز یه جور مَچل خودت میکنی جونگکوک.

روی تخت بیچاره وار نشستم
_ بچم..... اوما من کیم تهیونگو میشناسم ؛ شده بچه رو به دست تهمینه میسپره اما نمیزاره من دستم بهش برسه .

پرده اتاقو کشید

_ دردش چیه ؟ چی میخواد ؟
دست توی موهام بردم
کاش میتونستم بهش بگم دردش چیه
اون از زجر و التماس و پشیمونی من لذت میبرد
تمام هم و غمش رو روی من تخلیه میکرد تا اروم بگیره و اسلحش هم هایون بود .

_ دردش اینکه تازه فیلش یاد هندستون کرده و فکر میکنه  جونگکوک سابقم که هرکاری میکنه به سازش برقصم ؛
ولی دیگه اون روزگارو اب برد
دیگه کور خونده اگه فکر کرده میتونه منو بین مشتاش نگه داره .

اوما روی صندلی میزتحریرم نشست
_ میخواد دوباره جفتش بشی؟ خب بشو  اشکالش چیه ! مرد ازون مرد تر میخوای؟

از حرف اوما تعجب نکردم
اگه جاش بود منم از خونش بیرون میکرد که یه وقت خاطر کیم تهیونگ از حضور من اینجا مکدر نشه .
_ الان تو توتیم پسرتی یا اون الفای عوضی ؟ 
من میگم نره تو میگی بدوش اوما ! برم دوباره امگاش بشم که چی ؟ این همه دستو پنجه زدم تا خودمو از زندگیش خلاص کنم .

نفسی تازه کردم و ادامه دادم
_ مثل اینکه یادت رفته یه هفته درمیون با کبودی و زخم برمیگشتم خونه! برم که باز منو کیسه بوکسش گیر بیاره؟
الان اینجوریه چون کارش گیره ......به الهه ماه که همین الانم دندونامو توی دهنم خورد میکرد.

اوما شونه بالا انداخت

_ خودش گفت تغییر کرده ! تهمینه بیخودی واسه پسرش دنبال امگا نمیگرده تو نری بالا سر دخترت یه امگا دیگه نیاد که اونو پدر یا مادر اصلیش بدونه .

اوما راست میگفت
تهمینه امکان نداشت بزاره مجرد بودن پسرش به درازا بکشه .
من که وسیله ای با خودم به خونه تهیونگ نبرده بودم اما دوست نداشت کسی دیگه ای بخواد ازشون استفاده کنه .

کلافه روی مبل نشستم .
حالا نه سرکاری داشتم که برم نه هدفی
قلب امگام پر از استرس بود
یه دلشوره بی معنی .....

با زنگ خوردن تلفن کلافه رفتم سمتش
و به محض جواب دادن صدای تهیونگ تو گوشم پیچید .
_ جایی نرو هایون تب کرده نمیدونم چیکارش کنم ، دارم میارمش اونجا .

TENSION ( تَنِش )🍷Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang