¦ پارت 2 ¦☆

200 23 0
                                    

الارم گوشیش باعث شد که تکونی توی جاش بخوره و چشم هاشو باز کنه

وقتی چشماشو باز کرد اولین چیزی که دید صورت پسر کو چولوش بود که روی بازوش خوابیده بود

نگاهش رو دور تا دور صورت جونگ کوک چرخوند و انگشت شستش رو روی گونه اش کشید و با خودش گفت

پوست روشن و نرم درست مثل پوست یک بچه ....

مکان انگشتش رو عوض کرد و اون رو روی چشمش کشید  چشم های درشت و مژه های بلند

این دفعه با انگشت اشاره ضربه ای آرام به بینیش زد که جونگ کوک سریع بینیش رو چین داد , بینی نخودی و کوچولو

ایندفعه نگاهش به لب های نیمه باز و صورتی پسرش جلب شد و با افکاری که توی ذهنش ایجاد شد سرش رو  سمت دیگه ای برگردوند و با خودش گفت همه این افکار ها تقصیر رات لعنتیش بود وگر نه کدوم پدری به لب های پسرش خیره میشه یا کدوم پدری صورت پسرش رو بر انداز میکنه؟ ....به ارومی سر جونگ کوک رو از روی
بازوش به روی بالشت انتقال داد و خواست بلند شه که صدای لطیف و نازکی متوقفش کرد

+اپا؟

جونگ کوک روی تخت به حالت نشسته در اومد و با دست کوچولو و نسبتا تپلش سعی داشت دیدش رو درست کنه

-بدو جونگ کوکی باید حاضر شی ببرمت مدرسه و خودم برم شرکت

تهیونگ با لبخند گفت و نا آگاهانه توی دلش قربون صدقه پسر کیوتش رفت

جونگ کوک گیج سری تکون داد و از تخت پایین اومد و با پوشیدن دمپایی های پشمیش سمت پدرش رفت و

دستش رو گرفت و منتظر موند تا اپاش حرکت کنه و با هم برن اماده بشن , تهیونگ لبخندی زد و همراه با جونگ کوک وارد حمام شد

-خب ..تا من میرم دوش بگیرم و واسه رفتن به شرکت اماده بشم تو هم سریع دوش بگیر و بیا بریم

کوک سرشو تکون داد و کامل وارد حمام شد

در رو بست و از طرف دیگه تهیونگ هم از اتاق خارج شد و سمت اتاق مشترکش با جنی رفت...

با ورود به اتاق متوجه خالی بودن و مرتب بودن اتاق شد

بازم جنی زود تر رفته بود بیمارستان سر کار و احتمالا شب دیر میومد خونه

سمت حمام رفت تا سریع دوش بگیره ....

جونگ کوک از حموم  خارج شد و همونطور که حوله تنش بود سمت اتاق لباساش رفت تا یونیفرم مدرسه رو تنش کنه و برای یک روز مسخره و کسل کننده دیگه حاضر شه

فرمش رو تنش کرد ولی کتش رو بر نداشت و ترجیح داد بدون کت فرمش بره

کرواتش رو سفت تر کرد و همونطور که توی اینه به خودش خیره بود موهاشو درست کرد.....

تهیونگ از بین اون همه کت و شلوار های مشکی یکی رو برداشت و تنش کرد و بعد از درست کردن موهاش و برداشتن مدارک جلسه امروز سمت در رفت ....

¦ ME ESTRELLA ¦☆Onde histórias criam vida. Descubra agora