سنگ ریزه های سفید رنگی که از در ورودی اون فضا راهی تا محل ایستادن عروس و داماد بود و کنارش گلدان هایی که گل های سفید و صورتیش به زیبایی به شکل نیم کره بودن , صندلی های سفید رنگی که برای مهمان ها در نظر گرفته شده بود , میز های پر از شیرینی جات و انواع شراب های گران قیمت , کیک سفید رنگ بزرگی که در گوشه فضای ایستادن عروس و داماد قرار داشت
بلاخره اون لحظه ای که جیمین براش اضطراب داشت فرا رسید و قرار بود امشب اون و یونگی رسما به عنوان جفت همدیگه اعلام بشن
جیمین به همراه هوسوک و جونگ کوک توی اتاق بودن و دو دختر در حال آماده کردن جیمین و در مقابل یونگی
به همراه پدرش آماده توی یک اتاق دیگه بودنیونگی با وجود اینکه سن نسبتا بالایی داشت اما بازم پدرش اون رو تنها ول نکرد و اومد پیشش و همسرش رو گذاشت تا به مهمان ها خوش آمد بده
آقای مین یک فرد خون گرم و خانواده دوست بود و همسرش هم شبیه خودش بود اما آقای پارک و همسرش هر دو فقط و فقط به ثروت و قدرت توجه می کردن تا نیاز بچه هاشون
.
.
یونگی و جیمین توی جایگاه هاشون قرار گرفتن و جیمین احساس کرد بغضش هر آن ممکنه بترکه , نه برای اینکه از ازدواج با یونگی راضی نبود بلکه از این دلخور بود که نه پدرش و نه مادرش نیومدن تا دستش رو بگیرن تا اونجا ببرنش هر چی باشه اون پسرشون بود حتی اگه امگا باشه و یک لکه ننگ برای خاندان پارک به حساب بیاد
.
.
+حالا میتونید جفتتون رو ببوسیدجیمین نگاه لرزونش رو به یونگی داد و یونگی هم به چشماش خیره شد , یونگی به آرومی صورتش رو نزدیک صورت جیمین برد و باعث شد جیمین چشماشو ببنده
به آرومی لبهاش رو روی پیشونی جیمین گذاشت و بعد از بوسه کوتاهی عقب کشید
و جیمین از اینکه یونگی لب هاش رو نبوسیده خوشحال شد
————————————————————○
جونگ کوک از اول مهمونی که وارد اون فضا شده سنگینی نگاه فردی رو روی خودش احساس می کرد
این دفعه برای اینکه زیاد تو دبد نباشه به تهیونگ نزدیک تر شد و دست کوچیک و نسبتا تپلش رو توی دستش جا داد
تهیونگ صحبش رو با نامجون تمام کرد و سمت جونگ کوک برگشت
+چیزی شده بیب ؟
جونگ کوک سرش رو به دو طرف و به معنای نه تکون داد
تهیونگ دستش رو از دست جونگ کوک جدا کرد و اون رو گذاشت روی کمر باریکش و به خودش نزدیک ترش کرد
جین با شیطنت ابرویی بالا انداخت و رو به تهیونگ پرسید
+خبریه ؟
و با چشم به دست تهیونگ که روی کمر جونگ کوک بود اشاره کرد
-داستانش طولانیه بعدا برات تعریف می کنم...بیبی نمی خوای بری پیش جیمین ؟
VOCÊ ESTÁ LENDO
¦ ME ESTRELLA ¦☆
Fanfic√ کامل شده ¦ نام = ستاره من ¦☆ ¦ کاپل اصلی = ویکوک ¦☆ ¦ کاپل فرعی = یونمین , نامجین ¦☆ ¦ ژانر = اسمات , رمنس , فلاف , امگاورس , امپرگ , محارم و.... ¦☆ ¦ نوع = فیک ¦☆ ¦ نویسنده = فلوریم ¦☆ ☆☆☆ ¦ خلاصه ¦☆ ¦ تهیونگ دستاشو روی دستای کوک گذاشت و به ارومی...