𝐏𝐚𝐫𝐭-𝟏𝟎

85 12 14
                                    

ماگ قهوه اش رو نزدیک به لبش رسوند و کمی از محتوای تلخ و داغش رو نوشید.

فضای اطرافش خشک و جدی بود، درست مثل همیشه...

حالا همه ی اون مرد ها همراه جین و یونگی رو به روی هم نشسته بودند و با جدیت راجب هدف و نقشه ی اصلیشون تصمیم میگرفتند.

پسر کوچک‌تر دوباره ماگ رو به لب هاش نزدیک کرد با دست سالمش و نگاهش رو به صورت نامحسوس به سمت جونگ کوک سوق داد.

هنوز صحنه ی صبح زمانی که پلک هاش بر اثر روشنایی روز از هم فاصله گرفتن و بیدار شد رو به خوبی ، به یاد داشت.

جونک کوک با بالا تنه ای برهنه و موهایی که روی صورت و پیشونیش پخش شده بود، طوری کنار تهیونگ خوابیده بود که نفس های ذوب کننده اش پوست گردن پسر کوچک‌تر رو لمس میکردند...

به خوبی همه چیز رو یادش می اومد اما ترجیح میداد مثل همیشه فرار کنه از هر فکر اضافه ای که حالش رو دگرگون میکرد.

نفس عمیقی کشید و حواسش به طرف یونگی هیونگش جمع شد که صبح زمانی که از اتاقش خارج شد و سر میز همراه سه پسر دیگه صبحانه اش رو میخورد، متوجه شد که جونگ کوک طلوع آفتاب زمانی که تهیونگ خواب بوده و پسر ها اون فلش رو آزاد کردند و بعد از اون جونگ کوک طبق نقشه به جین خبر داد تا اونجا حضور پیدا کنند و بلاخره نقشه ی اصلی رو سر هم کنند.

یونگی گلوش رو صاف کرد و با جدیت ذاتیش شروع کرد به توضیح دادن نقشه ای که به همراه نامجون و جونگ کوک طرح کرده بودند.

-طبق اطلاعات که به دست آوردیم از فلش، واسیلی پدرخوانده ی   خانواده ی سلطنتی و البته اصلیه و سه خانواده ی فرعی به ترتیب توسط کاریک و ملونی و بوریس اداره میشن که افراد مورد اعتماد واسیلی هستن و هر کدوم از خانواده های فرعی قسمتی از خانواده ی سلطنتی رو تأمین میکنن که به ترتیب  کاریک قاچاق مواد و ملونی قاچاق اعضای بدن و انسان و بوریس قاچاق اسلحه رو انجام میده و این بین هیچ محدوده ای برای جنایت هاشون وجود نداره و غیر از اون به صورت حرفه ای و مخفیانه دولت کره جنوبی و روسیه رو به شدت درگیر کرده از نظر روابط سیاسی و سازمان ها و این فلش از خیانت یکی از افراد بوریس لو رفته .

نفس عمیقی کشید و جرعه ای از محتوای ماگش که حالا تا حدودی دمای داغ اولیه اش رو از دست داده بود، نوشید...

دوباره با همون جدیت قبل نگاهش رو توی چشم های پسر ها به گردش در اورد و ادامه داد

-هر خوانده ی فرعی زیر مجموعه های خودش رو داره و این کاملا واضح هست که روابط پیچیده و قوی دارند و در افتادن با این باند مثل رفتن به سمت مرگِ.

چیزی نبود که اون ها ازش بیخبر باشند ! همه ی اون پسر ها با متوجه بودند که شغل و به خصوص این مأموریتشون تا چه حد خطر ناک هست و کوچکترین اقدام اشتباهی نه تنها خودشون بلکه تمام اعضا رو به کشتن میده.

𝐂𝐑𝐔𝐄𝐋Onde histórias criam vida. Descubra agora