Part 8

148 26 0
                                    


د.ا.د هری
صبح ساعت 7 با صدای مزخرف ساعت بیدار شدم اخه کدوم احمقي اینو کوک کردهههه تنها جوابم این بود : خودم ! رفتم توی اشپز خونه و مثل همیشه شیر موز با موز و کیک موزی خوردم !
دیشب ژاکت فلورا تو ماشین مونده بود امروز باید بهش بدم . حالا کی حال داره گوشیمو برداشتم و به فلورا پیام دادم .
د.ا.د فلورا
داشتم صبحونه میخوردم همزمان گوشیمم برداشتم که دیدم یه پیام از هری دارم : ساعت 5 پارک ****.
چه قد این پسره پررو منم نمیرم تا حالش جا بیاد .
گوشیمو خاموش کردم و در کمال ارامش به خوردن صبحونم ادامه دادم .
ساعت 2 شد من تا الان 2 تا فیلم دیدم دیگه حوصلم داشت از مغزم میزد بیرون تصمیم گرفتم برم یکم قدم بزنم و خرید کنم پس به نینا زنگ زدم بدبخت هنوز خواب بود نتیجه : خودم به تنهایی رفتم .
کارم ساعت 4 تموم شد خواستم برم خونه که گوشیم زنگ خورد . راشل - سلام !فلورا حوصلم سر رفت کجایی - سلام! من خرید بودم الان میخوام برم خونه میخوای بریم کافی شاپ ***** . - باشه 40 دیقه دیگه میبینمت .
سریع رفتم خونه و خریدامو گذاشتم و رفتم کافی شاپ راشل اونجا بود.
ساعت 5:30 با راشل رفتیم سینما . ساعت 8 فیلم تموم شد. بارون شدیدی میبارید سریع از راشل خدافظی کردم و یه تاکسی گرفتم و به سمت خونه راه افتادم تاکسی توی کوچه نرفت و مجبور شدم پیاده برم بد تَر از اين نميشهههه یکم نزدیک خونه که شدم با یه صحنه ی واقعاااااا عجیب روبه رو شدم چرا بدترم ميشههه !
"End of part 8"

The First Look (Persian H.S)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora