***امروز خسته کننده ترین روز بود >:|***
صبح شد...
آممم...خب...من خبیثم ولی اعتراف میکنم صحنه ای که لویی دید صحنه ی وحشتناکی بود
از اول میگم >:/
لویی و لوک داشتن مثلا نگهبانی میدادن که خوابشون برد. اونا حق داشتن...هیچ تقصیری روی شونه های اونا سنگینی نمیکرد
ولی وقتی صبح لویی چشماشو باز کرد، با صحنه ای مواجه شد که زیاد جالب نبود. اون دستشو روی دهنش گذاشت و فریادش رو خفه کرد. اشکاش پشت پلکاش چشماشو میسوزوندن ولی لویی نمیذاشت بیرون بریزن
لوک هم بیدار شد و با دیدن صحنه ای که لویی دیده بود کم مونده بود سکته کنه
یه جسد
نه...اون یه لاشه بود...یه لاشه که...
نفس عمیییقققق
یه لاشه که همه جاش خونی بود. هیچ جاش معلوم نبود جز دستاش، پاهاش -که یکی قطع شده بود- و موهاش. صورتش از بین رفته بود و محتویات شکمش ریخته بود بیرون...لوک ترسید...لویی رو بغل کرد. دست خودش نبود...لویی رو بغل کرد و سرش رو توی گردن لویی قایم کرد؛ با اینکه، لوک از لویی خیلی قد بلندتره...این پسره کلا درازه >:| منحرف نشو
لویی نفس عمیق کشید. باید جلوتر میرفتن تا ببینن این کیه...پس...جلوتر رفتن
یه خانم بود. لویی با دقت بهش نگاه کرد...لباسای خونیش کمی یادش می اومد ولی صورتش به کل از بین رفته بود. لوک رفت داخل پناهگاه و آروم لیام رو بیدار کرد. لیام و لوک بیرون اومدن و لیام با دیدن اون لاشه چشماش گرد شدن...جلو رفت
"این همون خانمه ست"
"خانمه؟"
لویی پرسید. چشمای لوک گرد شدن...نکنه این مادر اشتونه؟ ولی نه اشتون حتما سکته میکنه
"من...من فکر کنم آنه ست. مامان اشتون"
"اشتون؟ همون پسر کیوته؟"
لیام پرسید و لوک پوزخند زد
"آره. خوب نیست اینطوری ببیننش...باید چالش کنیم. بعدا بهشون میگیم مرده"
لویی گفت. لوک موافق بود. به دستای آنه نگاه کرد تا ببینه انگشتری، دستبندی چیزی داره یا نه که چشمش افتاد به حلقه ش. حلقه رو درآورد تا بعدا بده به اشتون و هری؛ و جما.
کمی طول کشید آنه رو چال کنن ولی وقتی داشتن خاک میریختن روش جما بیدار شد. اومد پیش پسرا
"زین!"
لیام بلند داد زد. اهمیتی نمیداد اگه بقیه هم بیدار شن. فقط میخواست این دختر از اینجا دور شه
"زین!"
"چیزی شده؟"
کریستوفر بود. اون بیرون اومد
YOU ARE READING
bermuda passengers ‣ larry.ziam.lashton.niall ✓
Adventure"نفرت درون من اونقدر قوی بود که نتونستن بُکُشنم، درعوض همه ی شیاطین اینجا تحت فرمان منن" *برای بهتر متوجه شدن داستان از مقدمه نپرید*