Chapter32:کهکشان ناشناخته

909 137 65
                                    

گبریل ازپشت تلفن دادزد:داری باهام شوخی میکنی؟   گوشی موبایلویکم ازگوشم فاصله دادم وگفتم:معلومه که نه!
-خدای من خدای من خدای من...تودیشب بااون بودی واون توروبوسید وتوباهاش نخوابیدی؟
-بله مادیشب باهم بودیم واون منوبوسیدوماباهم نخوابیدیم.
-لعنت به تو.
-چی؟
-دخترتویه دیوونه ای.میدونستی اگه شب پیشش بمونی مامانت احتمالن برات حشن"اولین سکس"میگیره؟
اون خندیدومن جواب دادم:هنوزهیچی نمیدونه...واگرتوپیش قدم بشی وزودترازمن چیزی بهش بگی گبریل،احتمالن توروزنده نمیزارم!
-راجبش فکر میکنم!
-گب...
صدای بوق ماشین هری باعث شدحرفموناتموم بزارم:من باید برم.این آخرین هشداره گبریل مک کارتی:به.مامان.من.چیزی.نگو!
*****
دخترسبزه باموهای پرکلاغی دم اسبیش چشماشوگردکردوگفت:تومگی استثناعی هستی؟
-مگی استثناعی؟
من خندیدموگفتم:این دیگه چه صیغه ایه؟  دختر عینکشوروی دماغش جابه جاکردوگفت:خب..استثناعی همون مگی ایه که داستان  "بازگشت" رونوشته!  چشماموبستم وابروهاموبالاانداختم:من...فکرنمیکنم اونقدرام خوب باشه.
-هست!
اون خندیدوادامه داد:راستش منم به دنیاهای موازی اعتقاددارم.اوناخیلی هیجان انگیزن.اماخب...   دفترمنوازروی میزبرداشت وچندصفحه روورق زد:اینجاسه تادنیاوجودداره.بحث اینجاست که...کدومشون دقیقن دنیای واقعی ان؟
-سوال اشتباهیه.
هری ازپشت سرگفت وبعدبه سمت ما قدم برداشت:دوتاخط موازی روتصورکن.کدومشون خط اصلین؟کدومشون موازی باخط اصلین؟هیچکدوم وهردو.میبینی؟
او دستهاشوازهم بازکرد:اون سه تاهرکدوم برای خودشون یه جهان اصلین.وشایددراصل هیچکدومشون نباشن.اصلن...شایدهیچ دنیای اصلی ای وجودنداشته باشه روبی!
'روبی"نگاه تحسین آمیزی به هری انداخت وجواب داد:منطق استایلز...همیشه متقاعدکننده ست.  من برگشتم وهری رو دیدم که داره باغروربه روبی لبخندمیزنه:ایناروازکجامیدونی هزا؟
-ایناحقایق بدیهیه
-نه منظورم اینه که...توچطورتمام چیزایی که توی مغزمن میگذره روازحفظی؟!
اون شونه هاشوبالااانداخت:توانایی های هری رودست کم نگیر!
-زمان تعریف کردن ازخودت تموم شد.
روبی گفت:مااینجانیومدیم که توانایی های هری روبررسی کنیم.  باتکون دادن سرم تأییدکردم.اون ادامه داد:خب مگی...ماقراره این داستانوتبدیل به نمایشنامه بکنیم.مطمئنن تغیراتی بایدتوش ایجادبشه.
-واین تغیرات...
-نترس اونابه تنه ی اصلی داستان صدمه ای نمیزنن.
-نه من منظورم این نیست...منظورم یه سری دیالوگ هاست میدونی...
-دیالوگ ها!
اون دفترچه روبرداشت وبه سمت من گرفتش:هایلایتشون کن.
-چی؟
-دیالوگ هایی که میخوای حتمن باشن روهایلایت کن.
قبل ازاینکه انگشتهای من حتابتونه جلددفترچه رولمس بکنه هری اونوقاپید:منم میخوام کمکت بکنم.
-بزارخودش اینکاروبکنه.
روبی به هری چشم غره رفت.گفتم:نه...نه.خوبه که...کمکم بکنه.  لبخندزدم.روبی سرش روتکون دادویه نفس عمیق کشید:هی استایلز...عشق وعاشقی روبزارکنار.فهمیدی چی گفتم؟
-توی هایلایت کردن چندتاجمله چه عشق وعاشقی ای میتونه وجودداشته باشه؟!
هری  دهنشوکج کرد.روبی یکی دیگه ازچش غره های خطرناکش رونثارهری کردوبعدروبه من گفت:وراجب بازیگرا...‌
-من...
حرفش روقطع کردم:فکرمیکنم یه نفروبشناسم که...مناسب نقش آلیس باشه.
-واونابایداستعدادبازیگری داشته باشن.تواینومیدونی مگی.
اون درحالی که اززیرعینکش به من نگاه میکردگفت.من سرم روتکون دادم وگفتم:فکرمیکنم ازعهده ش برمیاد.
-خوبه.پس بهش بگوکه بیاداینجاوتست بده.
سرموبه نشونه ی تأییدتکون دادم.
*****
-داشتم به سیاره م فکرمیکردم مگ.
اون گفت وانگشت اشاره ی منوکه داشت زیرخطوط نوشته هام کشیده میشدنوازش کرد:خب اون...مطمئنن شبیه مریخ نیست.
خندیدوباصدای آرومتری ادامه داد:شبیه زمینم نیست.
-سیاره ی هیچکس شبیه زمین نیست هری.
من به طرف اون برگشتم وبهش نگاه کردم.حالاخیلی بهم نزدیک بودیم:زمین دنیای واقعی ماست وهیچکس توی دنیای واقعی به تمام آرزوهاش نمیرسه.همیشه...چیزی برای آرزوکردن هست.
اون لبخندزد:درسته.این جنبه رودرنظرنگرفته بودم.
من چندثانیه بدون نفس کشیدن نگاهش کردم.نمیخواستم صدای نفس هام مانع آنالیزکردن صورت بی نقصش بشه.بعدپرسیدم:هری...توازاینکه من جای شارلوت روگرفتم ناراحت نیستی؟ازاینکه دوست دخترخوشگل وباهوشت روبایه معمولی  کندذهن عوض کردی؟منظورم اینه که...این انصاف نیست که خدا...
هری بهم اجازه ندادکه حرفم روتموم بکنم.اون منوبوسیدواونقدراینوادامه دادتازمانی که من کاملن فراموش کردم که چی میخواستم بگم.اون منوبوسیدوبعدگفت:دوستت دارم.به اندازه ی تمام سیاره های دنیادوستت دارم
هری گفت ومن هیچوقت بهش نگفتم که به اندازه ی تمام آدم هایی که دوست نداشتم،به اندازه ی تمام سالهایی که زندگی نمیکردم وبه اندازه ی تمام دردهام دوستش دارم.
وخب...راجب سیاره ای که درباره ش حرف میزد...،حدس میزنم که هری یه سیاره نداشت.چیزی که اون داشت یه کهکشان ناشناخته بود.*
-------
*کهکشان ناشناخته دراصل واژه ی
Pathless galaxy
عه.کلمه ی
Pathless
رواگرتوی گوگل سرچ کنین متوجه میشین که یه معنیشم غیرقابل دسترسی یاچیزی توهمین مایه هاست.کهکشان ناشناخته اینجایه نوع ایهام داره.میتونه به معنی کهکشانی که هیچ راهی برای ورودنداره هم باشه:)

Maggy's Planet(1)Where stories live. Discover now