Part 14

2.8K 479 216
                                    

هَو يو دويين؟ 😎 (با لحن جويي تربياني ِعزيزم خوانده شود🙈😁)

برين سراغ پارت ديگه حرفي ندارم بزنم😭😭

قهرم😣

حالا دليلشو نميدونم ولي فعلا برين پارتو بخونين تا ببينم چرا قهرم 😒

-----------------

امشب قراره بعد از مدتها، با پسرا بريم بيرون.

از صبح كه با زين حرف زدم، بارون ِ پيشنهادهاشون بود كه به سرم ريخته مي ريخت و در نهايت به انتخاب خودم تصميم گرفتيم كه به سينما بريم براي فيلم جديدي كه نايل تعريفش رو شنيده.

فنجون چايم رو بين انگشتهاي دو دستم مي گيرم و تنم رو سمت كانتر خم مي كنم. عطرش رو به بينيم مي كشم و گوشم رو به پسرها كه طبق معمول كل كلشون بالا گرفته، مي سپرم.

زين كمي اون طرف تر نشسته و چشمش رو به دنبال چيزي به دور و بر آشپزخونه ميندازه:

_ دو ثانيه اون آرواره هاتو روي هم بذار ببين چي ميگم، نايلر... اون كلوچه كشمشيا رو كجا گذاشتي؟ با چاي لويي فقط همونا مي چسبن.

نايل بشكني ميزنه و از جا مي پره كه در كابينت رو باز كنه و بعد جعبه ي فلزي طرحداري رو روي كانتر به سمت زين سُر ميده:

_ بيا... ديشب ما به زحمت خودمو نگه داشته بوديم كه بدون تو نخوريمشون.

Dare To Remember (L.S) - CompletedHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin