16

221 25 32
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.



اونا بعد حموم اماده شدنو ناگفته نمونه که عمله مالشو خوده الیس انجام داد ازونجایی که میدونست نمیتونه دستای روبیو بدون واسطه روی پوست لخته شکمش حس کنه..
اره اون میدونه که روبی چه تاثیری روش داره!
الیس نیم تنه ی دکلته ی مشکی و براقی پوشید همراه شلوارچیریکیه تنگش..اون بیشتر ازینکه شکل بدگرلا بشه دوست داشتنی شده بود..





و‌البته روبی با اون کته چرمه خاکستریه لی و جینه مشکیو تی شرته بلندش چیزی از جذابیت از الیس کم نداشت..
ولی دقیقا برعکس اون شکله بدگرلا شده بودو این بیش از حد هات بود.!
ا:بهتر نبود اول باهاش تماس میگرفتیم بعد اماده میشدیم؟الاف نشیم!!
الیس گفتو به روبی چشم‌دوخت که شماره ی نوشته شده ی روی کاغذو تند تند وارد میکنه و بعد بدون جواب دادن به الیس تماسو برقرار کردو گوشیو روی گوشش گذاشت..






چهارتا بوق خوردو سره بوقه پنجم اون نرد که اسمش زین بود جواب داد
الیس خواست به خاطر بی تفاوته روبی نسبت به خودش اعتراض کنه ولی وقتی اون با جدیت دستشو به نشونه سکوت بالا اورد و تک سرفه ای کرد الیس دهنشو بسته نگه داشت..
ز:سلام بفرمایین؟
ر:ام..سلام اقای مالیک!استایلز هستم..روبی!
روبی خودشو معرفی کردو لحن رسمی اون مرد بلافاصله تغییر کرد..




ز:روبیه عزیزم!حالت چطوره؟؟
اون با خوشرویی گفتو روبی لبخند زد..هرچند میدونست نمیبینه
ر:ممنون اقا..ام..به من گفته بودین باهاتون تماس بگیرم و من مشتاق مصاحبت با شمام!فکر کردم شاید خوب باشه اگه همدیگرو ببینیم..مثلا کافی شاپ یا یه همچین چیزی..
روبی توضیح دادو لحن مودبش الیسو تا سر حد مرگ و از خنده میترکوند و اون به سختی خودشو کنترل کرد..





only you(rubysia Stylinson)Where stories live. Discover now