-نایلر اینجا دیگه چجور کلابیه
"چشه مگه اینجا هم استریتا میان هم همجنسگراها واسه تو چه فرقی میکنه تو برو مشروبتو بخور با بقییه چیکار داری خب"وارد کلاب شدن رفتن پیش رفقای نایل
دور یه میز نشسته بودن و مشروب میخوردن میگفتن و میخندیدن
هری حسابی حوصلش سر رفته بود بلند شد رفت سمت بار
رو صندلی نشست یه ویسکی سفارش داد فکر کرد حالا که اومده چرا یکم دور نشه از زندگی روزمرش..
به جمعیت نگاه میکرد تا حالا همچین کلابی نیومده بود پسرا دخترا داشتن میرقصیدن دوتا پسر رو مبل باهم کیس داشتن و دخترا هم همینطورتو حال خودش بود همینطور که به جمعیت نگاه میکرد یه پسر توجهشو جلب کرد
بهش زل زده بود و حرکاتشو زیرنظر گرفته بود
قدش زیاد بلند نبود موهاش کوتاه بود چشاش واو چشای ابیش از اون فاصله میدرخشید با یه پسر دیگه داشت میرقصید اون یکی چارشونه بود
انگار ناراحت بود و بزور داشت خودشو تکون میداد پسره هولش داد و اونم خورد زمین باهم دعواشون شد هری دیگه تحمل نکرد و رفت جلو
پسره رو بلند کرد و برد بیرون بارهری"خوبی؟؟"
-آ ااره چیزی نیست..
هری"چی شده بود چرا هولت داد؟"
-هی هیچیی اون به رئیسم پول داده بود ب خاطر من و خواسته بود باهاش برقصم ولی خب حال من امشب زیاد خوب نبود و اونجوری که اون میخواست نمیتونستم برقصم براش..
هری"پول داده بود که باهاش برقصی؟؟؟! کارت چیه؟"
-یکی از بردههاشم..
هری"اسمت چیه؟!
-لویی
هری"منم هریم ..هری اصلا متوجه نشده بود که زل زده بود بهش ب اون چشمای دریاییش
داشت غرق میشد توی دریای چشماش که با صدای نایل به خودش اومدنایل"کجایی پسر داشتم دنبالت میگشتم"
-همینجام الان میام داخلوقتی نایل رفت داخل لویی با یه نیشخند به هری نگاه میکرد
-"چیزی شده؟ جرا اینطوری نگاه میکنی؟
لویی"دوست پسرت بود؟
-کی نایل؟ نهههه اون فقط دوستمه من دوست پسر ندارم
لویی"بریم داخل تا رئیسم منو نکشته..
-"کجا میخوای بری بمون حرف بزنیم
لویی"من نمیتونم بشینم حرف بزنم من اینجا کار میکنم نیومدم خوش گذرونی..اگه میخوای باهام حرف بزنی یا هرکار دیگه باید منو کرایه کنی..
-"کرایه کنم؟!! باشه رئیست کیه
لویی"اونجاست داره سیگار میکشه اسمش سایمونهبرو بهش بگو منو میخوایهری رفت پیش سایمون و گفت که لویی رو میخواد سایمون یه نگاه به هری کرد و گفت اون کوچولو همیشه مشتریهای خوبی داره و یکم قیمت و بالاتر گفت ولی هری قبول کرد و لویی رو برای یه شب کرایه کرد برگشت پیش لویی..
-"خب تورو برای یه شب کرایه کردم..!
لویی:چرا برای حرف زدن رفتی یه شب کامل منو کرایه کردی؟؟ میدونی من میتونستم بیشتر پول در بیارم اگه با ادمای بیشتر بودم؟!
-"فاک منم دو برابر پول دادم به اون رئیست
لویی:شت اون همیشه از به ظاهر طرف نگاه میکنه وقیمت میگه..
-"خب حالا بیا بشین یکم حرف بزنیم راجب خودت بگو از بدون تو این کلاب خوشحالی؟چرا اینکارو میکنی؟
لویی"بیخیال پسر اینجا نمیتونی احساس داشته باشی فقط راضی نگهداشتن طرف باید براتمهم باشه..
اینکارو میکنم چون به پولش احتیاج دارم و جایی هم واسه رفتن ندارم
-"لعنت بهش..
اون پسر کوچولو زیادی توجه هری رو به خودش جلب کرده بود هی کنجکاوترش میکرد دوست داشت بیشتر راجبش بدونه و اون نگاه اون چشای ابیشو کشف کنه
مشروب میخوردنو حرف میزدن نایل اومد پیش هری و گفت ک دیگه برن خونه ولی هری تازه یه چیز جذاب پیدا کرده بود و دلش نمیخواست ب این زودی بیخیالش بشه به نایل گفت که بره خودش تنها برمیگرده.گايز لطفا بگين چطوره؟!
هرچي باشه من ناراحت نميشم ❤️
Ftme
أنت تقرأ
Everlasting love 💙💚(l.s)
Fiksi Penggemarلویی:واقعا میشه منم طعم خوشبختی رو بچشم؟! هری:اره لاو ما میتونیم باهم خوشبخت باشیم:) لویی:عاشقم میمونی؟! هری:تا ابد:) لویی:عشق ابدی من💙💚