Fifteenth Appointment

944 191 24
                                    


" چطور به نظر میرسه دکتر ؟ " لویی از دکتر که به آزمایش هاش نگاه می کرد پرسید .

" خب " دکتر یه کم مکث کرد " همونطور که از اول هم گفته بودم ، شیمی درمانی خیلی به درمان سرطان کلیه کمک نمی کنه . آزمایشات که بهبودی رو نشون نمیدن ولی خب بدتر هم نشدن ، که این خودش یه نکته است "

" شما فکر می کنید باید چیکار کنه ؟ " هری پرسید .

" بهترین گزینه جراحیه . خارج کردن کلیه معیوب احتمالا میتونه باعث بهبودیت بشه و جونت روو نجات بده "

" امکانش هست که فقط با یه کلیه زنده موند ؟ "لویی پرسید .

" البته ! احتمالش خیلی بالاست . تعداد قابل توجهی از مردم یه کلیه شون رو اهدا میکنن ، بعضی حتی مادرزادی فقط با یک کلیه متولد میشن . ولی خب همیشه باید احتمالات رو هم درنظر گرفت "

هری و لویی با هم نگاهی رد و بدل کردن . " میشه یه چند لحظه با هم صحبت کنیم ؟ " هری پرسید .

" البته ، هر چقدر بخواهید وقت در اختیارتونه " دکتر گفت و بعد از اتاق خارج شد .

" هری من اصلا درباره این مطمئن نیستم "

" منظورت چیه که دربارش مطمئن نیستی ، این میتونه زندگیتو نجات بده لویی ؟ "

" آخه ... جراحی؟ من همیشه از عمل و جراحی میترسیدم ، حتی از برداشتن لوزه ها هم وحشت داشتم "

" لو من حاضرم جفت کلیه هامو بدم بهت تا تو این کارو انجام بدی ، به خاطر من انجامش بده "

لویی با تردید و دودلی چند لحظه فکر کرد .
" باشه ، به خاطر تو انجامش میدم "
.
.
.
.
.
.
.
.

انقدددددده خوشحال شدم سین کتابم یک کا رو رد کرد💪👌👏👏😍😊😄😄😄

🌟💫🌟بعدم رتبه یک داستان کوتاهههه🌟💫🌟


😻خیلیییییی ممنونننن دخترااااای خوشگلللل😻

😘😘😍😍😍😍😍😍😍😘😘

😄😄😄😄😄😄😄😄

Waiting Room [Persian Translation. Completed]Where stories live. Discover now