Part 56🌒

7.2K 1K 86
                                    

تن خسته کای اروم افتاد روی کیونگ و کیونگ انگشتاش رو لای موهای عرق کرده کای دووند.

تا حالا هیچکس با کیونگ انقدر ملایم و با ملاحظه رفتار نکرده بود.

هیچوقت تو رابطه های خواسته یا ناخواسته قبلیش کسی به لذت بردن کیونگ اهمیت نداده بود و هیچوقت هم کسی سعی نکرده بود کیونگ اذیت نشه.

کای اروم از کیونگ فاصله گرفت و خودش رو ازش خارج کرد و کیونگ لب پایینش رو گاز ارومی گرفت.

کای چندتا دستمال کاغذی از روی میز قاپید و کیونگ و خودش رو تمیز کرد.

بعد ملافه رو روی جفتشون کشید و کنار کیونگ دراز کشید.

-میتونیم بریم حموم...

-فعلا همینجوری بمونیم...

کیونگ در جوابش اروم گفت و کای سری تکون داد. بعد سر کیونگ رو بلند کرد تا بذاره روی بازوی خودش.

کیونگ همینطور که به دیوار شیشه ای اتاق خواب و نورای درخشان پشتش خیره شده بود لبای متورمش رو روی هم کشوند.

-مرسی...

کای شقیقه عرق کرده کیونگ رو بوسید.

-واسه چی...؟

-که باهام راه میای...با اینکه هیچی نمیدونی...

کای حرفی نزد. فقط دوباره جای قبلی رو بوسید و کیونگ رو چسبوند به خودش.

-اگه میترسی بیا اینور بخواب...

کای بعد چند لحظه سکوت و خیره موندن به صورت کیونگ که داشت منظره روبروش رو نگاه میکرد گفت.

کیونگ چرخید سمتش و بهش لبخند زد.

-نه نمیترسم...

کای هم متقابلا لبخند زد.

-ساعت چنده؟

کیونگ با خمیازه پرسید.

کای چرخید و نگاهی به ساعت دیجیتالی روی عسلی کنار تخت انداخت.

-واااو...چند دقیقه دیگه سال جدید میشه!

کیونگ خندید.

-جدا؟

-اره! کاش یه کم بیشتر طولش میدادیم! میگن هرکاری موقع عوض شدن سال کنی تا ته سال همون رو بیشتر انجام میدی!

کیونگ به خنده افتاد.

-واقعا که ذهن خرابی داری کیم کای!یه عالمه هم خرافه بلدی!

کای اخم کوچیکی کرد.

-تظاهر نکن که تو هم دلت نمیخواد! فکر کن ...کل سال تو تخت با کیم کای جذاب...

کیونگ چشماش رو چرخوند و هوف با حرصی کشید و باعث شد موهای روی پیشونی اش برای یه لحظه بلند شه.

کای خندید و موهای کیونگ رو به هم ریخت.

-خیلی کیوتی!

کیونگ با اخم خیره شد بهش.

••🌘Silver and Silk🌒•• Where stories live. Discover now