تن خسته کای اروم افتاد روی کیونگ و کیونگ انگشتاش رو لای موهای عرق کرده کای دووند.
تا حالا هیچکس با کیونگ انقدر ملایم و با ملاحظه رفتار نکرده بود.
هیچوقت تو رابطه های خواسته یا ناخواسته قبلیش کسی به لذت بردن کیونگ اهمیت نداده بود و هیچوقت هم کسی سعی نکرده بود کیونگ اذیت نشه.
کای اروم از کیونگ فاصله گرفت و خودش رو ازش خارج کرد و کیونگ لب پایینش رو گاز ارومی گرفت.
کای چندتا دستمال کاغذی از روی میز قاپید و کیونگ و خودش رو تمیز کرد.
بعد ملافه رو روی جفتشون کشید و کنار کیونگ دراز کشید.
-میتونیم بریم حموم...
-فعلا همینجوری بمونیم...
کیونگ در جوابش اروم گفت و کای سری تکون داد. بعد سر کیونگ رو بلند کرد تا بذاره روی بازوی خودش.
کیونگ همینطور که به دیوار شیشه ای اتاق خواب و نورای درخشان پشتش خیره شده بود لبای متورمش رو روی هم کشوند.
-مرسی...
کای شقیقه عرق کرده کیونگ رو بوسید.
-واسه چی...؟
-که باهام راه میای...با اینکه هیچی نمیدونی...
کای حرفی نزد. فقط دوباره جای قبلی رو بوسید و کیونگ رو چسبوند به خودش.
-اگه میترسی بیا اینور بخواب...
کای بعد چند لحظه سکوت و خیره موندن به صورت کیونگ که داشت منظره روبروش رو نگاه میکرد گفت.
کیونگ چرخید سمتش و بهش لبخند زد.
-نه نمیترسم...
کای هم متقابلا لبخند زد.
-ساعت چنده؟
کیونگ با خمیازه پرسید.
کای چرخید و نگاهی به ساعت دیجیتالی روی عسلی کنار تخت انداخت.
-واااو...چند دقیقه دیگه سال جدید میشه!
کیونگ خندید.
-جدا؟
-اره! کاش یه کم بیشتر طولش میدادیم! میگن هرکاری موقع عوض شدن سال کنی تا ته سال همون رو بیشتر انجام میدی!
کیونگ به خنده افتاد.
-واقعا که ذهن خرابی داری کیم کای!یه عالمه هم خرافه بلدی!
کای اخم کوچیکی کرد.
-تظاهر نکن که تو هم دلت نمیخواد! فکر کن ...کل سال تو تخت با کیم کای جذاب...
کیونگ چشماش رو چرخوند و هوف با حرصی کشید و باعث شد موهای روی پیشونی اش برای یه لحظه بلند شه.
کای خندید و موهای کیونگ رو به هم ریخت.
-خیلی کیوتی!
کیونگ با اخم خیره شد بهش.
YOU ARE READING
••🌘Silver and Silk🌒••
Romance📋خلاصه داستان : بیون بکهیون یکی از افسرهای سازمان اطلاعاتی کره اس! کسی که به خاطر ظاهرش همیشه از عملیات ها کنار گذاشته میشه اما یه روز موفق میشه بلاخره یه ماموریت به عنوان مامور مخفی بگیره! بک به خاطر این ماموریت پا به سیلور تاون که یه باند قمار غ...