Part 67🌒

7.6K 1.1K 131
                                    

با گره شدن دستایی دور کمرش ارنج هاش رو از روی نرده های بالکن برداشت و چرخید و با دیدن کسی که از پشت بغلش کرده بود لبخندی از ته دل زد.

-میای قایم میشی که من نفهمم داری چیکار میکنی نه؟

سوهو درحالی که با حالت بچگونه ای لب هاش رو جمع کرده بود غرغر کرد.

کریس خنده کرد و سوهو رو کشید تو بغلش.

-تو که بهرحال دماغت تیزه بعدا میفهمیدی! این الان سیگار خوشحالیه!

سوهو چشماش رو چرخوند.

-مناسبتی میکشی دیگه؟ سیگاره خوشحالی...سیگاره غم...سیگاره تف تو این شغل ام...سیگاره چرا تو اون رستوران گه کار میکنی...سیگاره بک جواب تماسم رو نمیده...سیگاره ماشین امروز سرم بازی دراورد...سیگاره...

-اوکی اوکی غلط کردم!!!

کریس درحالی که میخندید گفت و پیشونی سوهو رو بوسید.

-این یکی واقعا اخریشه!!! دیگه احتیاجی بهش ندارم!

ابروهای سوهو بالا پرید.

-قول های غیر ممکن نده کریس وو! هربار میگی اخریشه!!!

کریس محکم به خودش فشارش داد.

-اینبار جدی گفتم!

سوهو خودش رو از بغلش بیرون کشید.

-گمشو بو میدی!

کریس خنده ای کرد.

-هربار همینجوری رفتار کنی دیگه سمتش نمیرم!

سوهو نیشخندی زد.

-باشه پس همین کار رو میکنم...

کریس دوباره چرخید سمت بالکن و پک اخر رو به ته سیگارش زد و بعد پرتش کرد پایین.

-یـــا این چه کاریه؟ میافته تو سر یکی!

سوهو درحالی که با نگرانی به سمت پایین خم شده بود دوباره غر زد.

کریس خنده کوتاهی کرد.

-ته سیگار اخرم بود...بذار دراماتیک تموم شه!

سوهو چشماش رو چرخوند.

-تو و این علاقه ات به دراماتیک بازی!میدونی هربار که سعی میکنی دراماتیک و کول باشی عین احمق ها میشی در عوض!

کریس از پشت هیکل ظریف سوهو رو چسبوند به سینه اش.

-اره...تا حالا بیست باری بهم گفتی...

سوهو خنده ارومی کرد.

-از رو نمیری که...

-خوشحالم بازم داری از ته دل میخندی...

کریس اروم زمزمه کرد و سوهو ساکت شد. گرمایی که از اغوش گرم کریس بهش منتقل میشد بعد مدت ها واقعا بدون هیچ نگرانی ای خوشایند بود.

••🌘Silver and Silk🌒•• Donde viven las historias. Descúbrelo ahora