اطلاعیه و خبر خوش😂

5.9K 890 143
                                    

سلام سلام.
خب از اونجایی که شاید خیلی‌ها من رو فالو نکرده باشن یا صرفا فقط سیلور اند سیلک رو خونده باشن ازم... خواستم خبر بدم که من جدای داستان‌های دیگه‌ام یه داستان جدید شروع کردم که دنیای موازی سیلور اند سیلکه و قراره کلی لبخند به لبتون بیاره ><

اگه یادتون باشه یکی از حسرتای گنده چانبک سی‌سی این بود که چرا تو شرایط عادی آشنا نشدن و تو دنیای داستان جدیدم آرزوشون برآورده شده :))))

🌿•~خلاصه داستان ~•🌿
بکهیون عاشق زندگیش نبود ولی تلاش می‌کرد خوب زندگی کنه. هر روز صبح وقتی در گل‌فروشی کوچیکش رو باز می‌کرد به پرنده رویاهاش اجازه بلندپروازی میداد و همین بهش انرژی برای تلاش بیشتر توی تنهایی‌هاش میداد. ولی تمام نقشه‌های بکهیون با پیدا شدن سروکله دکتر پارک تو زندگیش خراب شد. دکتر بدجنسی که از همه جا تصمیم گرفت طبقه بالای گل‌فروشی بکهیون رو برای مطبش بخره. دقیق جایی که بکهیون می‌خواست توش یه کافه افتتاح کنه... و خب حالا بکهیون یکی رو داشت که ازش متنفر باشه و این از بی‌حسی یه جورایی بهتر بود نه؟

اگه دوست داشتید برید بخونیدش چون قراره ارتباطاهای جالبی بین این دوتا داستان باشه و احتمالا خوشتون میاد.

برید پس سرندیپیتی رو بخونید لطفا ><
بوس رو سرتون

برید پس سرندیپیتی رو بخونید لطفا >< بوس رو سرتون

Oops! Questa immagine non segue le nostre linee guida sui contenuti. Per continuare la pubblicazione, provare a rimuoverlo o caricare un altro.
••🌘Silver and Silk🌒•• Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora