۱۲

204 39 2
                                    

#part12
سریع جواب دادمو اومدم پایین.پایین جزادی و اون پسره وچند تا مامور کس دیگه ای نبود.ادی نشسته بود روی صندلیای دیروز.اون پسرم همون جای قبل دور نشسته بود و میخواستم همون لحظه خودمو بزنم از دستش چون دوباره سرش توی یک کتاب بودو داشت میخوندش.دیگه خر خون بودنو به نهایت رسونده بود.
بی توجه بهش نشستم کنار ادی.دست محکمی داد 《چه خبر رفیق》منم ادا در اوردمو سرمو تکون دادم《دیشبو کلا یادم نمیاد،پس خبری نیس》
خندید و سرشوتکون داد《راضیم از تفاهم》دوتایی زدیم زیر خنده.سیگاری روشن کرد و دودشو از بینیش داد بیرون.خیلی خاکی بود همین خاکی بودنش خفنش کرده بود از نظرم《چه خبر از رفیق درونت》یهو ماده ی سیاه رنگ چندشی از روی شونش زد بیرون.شبیه یک صورت ترسناک شد.هیجان زده شدم و نمیتونم بگم نترسیدم واقعا《wow!سلام رفیق.چه عصبانی...》 اومد تا جلوی صورتم میشه گفت خیلی زیاد ترسیدم دیگه.یهو زبونشو در اورد صورتمو لیس زد.حالم بهم خورد ولی از ترس لبخند مسخره ای روی لبم بود.ادی بخاطر قیافه ای که به خودم گرفته بودم و تقریبا داشتم میرفتم توی صندلی بهم خندید.ونومو برگردوند تو وجودش.
اون پسر خرخونم داشت ظاهرا نگامون میکرد.خداروشکر که واکنشی نشون ندادم.البته اگه قیافه ی رنگ پریدمو درنظر نگیریم.
ادی متوجه شد دارم اونورو نگاه میکنم.برگشت با پسره چشم تو چشم شد.
جوری که انگار از نگاهش خوشش نیومده گف《نمایش تموم شد!برگردتو کتابت انیشتین》
قلدر بازیاش جالب بود.البته منم اگه با همچین موجودی درونم زندگی میکردم قلدر میشدم.
داشتیم درمورد موزیک حرف میزدیم از بیکاری.ظاهرا قرار بود همونجا بمونیم تا برگه هارو تصحیح کنن.اول امتحان بهشون گفته بودن که من توی ماشین بودم.
بعد از ۱۰ دقیقه علافی زمان امتحان تموم شد همه اومدن پایین.
استیو بین جمعیت بود داشت با اون دختره که بم مداد داد درمورد امتحان حرف میزد.
دختر رو مخه یهو اومد روی پای ادی نشست.ادیم لبخند زنان ازش استقبال کرد.《هی گرجی بیا اینجا ببینم》یهو لبای دختررو بوسید.من هنگ بودم.اینا تازه دیروز همو‌دیدن.《تونی این ناتاشاس.دوس دخترم》ناتاشا هم دستشو دراز کرد بهم دست داد و پشت چشمی نازک کرد《سلام بچه پولدار》
باورم نمیشد با ادی رفیق بوده این دختره ی رو مخ《ادی درموردش نگفته بودی دیروز واسم》
ادی خنده ای کرد و نگاهی به نات کرد《خب ما دیشب تازه باهم اشنا شدیم》ینی ازین حجم سرعت عملش تو مخ کردن راضی بودم.ضربه ای به پشتش زدم《چه کول!》ولی نظرم راجع به رو مخ بودن دختره تغییر نکرد واقعا.

 sciencebrosWhere stories live. Discover now