۶۹

147 24 0
                                    

#part69
بلندش کردن با کمک .دست ثورو پس زد .خونودماغشو با پایین لباسش پاک کرد.《خوبم》اومد برگرده توی زمین که سرش گیج رفت نزدیک بود بخوره زمین که بروس گرفتش.
《اره میبینم!به نظرم بازی تمومه》لوکی معترض شد《نه!هنوز ادامه داره》استیو با اخم خیره شد به باکی که یک لبخند ریز گوشه ی لبش بود.《اره هنوز تموم نشده!۴ نفره ادامه میدیم》تا حالا انقدر جدی ندیده بودمش.لوکیو اوردن پیش من و خودشون برگشتن.نبولا براش یخ اورده.سمت لوکی گرفتش ولی لوکی با عصبانیت پسش زد.چشمامو چرخوندمو کلافه ازش تشکر کردمو از دستش گرفتم.این حرکتش نشون داد بچه ی بدی نیست واقعا.یخو گرفتم روی پیشونیش《نخورش حالا گناه داره!به کنار من بودن افتخار کن مو قشنگ》اومد بخنده خندش با درد قاطی شد.کوارتر چهارمو اخرو شروع کردن.به طرز شگفت اوری استیو گل کاشته بود.باورم نمیشد این همون ادمه که تا دوقیقه پیش بازی میکرد.همرو دریبل میزد و توپو مینداخت تو سبد.لعنتی چقدر خوبه بازیش.
قشنگ میتونستم ببینم که بچها توی زمینم چه تیم خودمون چه اونام کف کرده بودن.همه پرتابای ۳ امتیازیش توی سبد بود.درنهایت با یک ریباند خفن توسط استیفن بازی ۶۷به ۵۴تموم شد.
مابردیم!
یس یس حالشونو گرفتیم.ثور استیو گذاشت روی شونش .مام از روی نیمکت بلند شدیم دیگه.دوتا معلول به هم کمک کردیم رفتیم پیششون.پریدمو بروسو بغل کردم《بهتون افتخار میکنم!》لوکی با سرعت رفت سمت استیفن و درکمال تعجب شروع کرد به بوسیدن لب هاش.استیفن هنگ کرده بود اولش بعد شروع کرد به همراهی کردنش.پیتر اینام با دیدن این اتفاق شروع کردن به دست‌زدن.فقط باکی با نفرت داشت نگاهشون میکرد.

 sciencebrosWhere stories live. Discover now