78

155 22 0
                                    

#part78
اخمای فیوری در هم رفت.از جاش بلند شدو دستی پشت ثور گذاشتو به سمت در راهنماییش کرد《فکر میکنم حالتون خوب نیست،به نظرم به یک دوش اب سرد نیاز داری.سوالت یادت باشه بعدا بیا و بپرسش..به سلامت》تا نزدیک در شدن ما سریع پریدیم پشت دیوار.فیور بیرونش که کردو درو بست،همه منفجر شدیم.پیتر از خنده اشکش در اومده بود.ثور بیچاره افتاد دنبال وید تا اتاقمون دنبالش تو راه پله ها دووید.جای در که رسیدن خودشم خندش گرفته بود دیگه.با خنده برگشتیم توی اتاق.ترتیب نشستنمون قاطی شده بود.بروس اومد کنار من نشست.اونم کلی خندیده بود بهشون ولی حس کردم که بعد اون لب گرفتنه یه چیزیش میشد.سریع خنده هاش جمع میشد.چند باری سنگینیه نگاهشو وسط خنده هامون حس کردم وقتی پایین بودیم.
دیگه نوبتیم بود نوبت راند بعدیه کیس برگ بود.
از من شروع شد ایندفعه.کنارم ثور نشسته بود. بعدم گامورا .کنار اونم پیتر بعدم واندا.سرعت بازی بالا رفته بود.استیو برگرو برداشت.وید سریع  ادامه دادو رسید به استیفن.لوکی برداشتو رسید به بروس.بروس اومد برداره دو باری تلاش کرد بالاخره که برداشت تا اومدم بردارم توی فاصله ی نیم میلی متریه لبامون افتاد.ینی نباید میوفتاد ولی نمیدونم چیشد افتادو لبامون به هم خورد.بروسم ازونجایی که هر دفعه که برگرو میخواست برداره چشماشو میبست خیلی شیک بوسیدم.یه لحظه حس کردم ضربانم رفت اصن.سریع کشیدیم عقب.بچه ها خنده جیغو داد میکردن.ادی تیکشو انداخت《عزیزم میخواین از هم لب بگیرین بازیو چرا خراب میکنین!》بچه ها زدن زیر خنده.بروس بیچاره قشنگ داشت رنگ عوض میکرد.《خفه شو!》بطریه خالیه بازیه جرعتو پرت کردم تو صورتش ولی طبق معمول ونوم عکس العمل نشون دادو گرفتش.نات همونجوری که ریز ریز میخندید روکرد به بروس《برادر من بگو تونیو کی ؟این دیوونه هارو ولشون کن...》بروس یک نگاه به من کرد.این نگاهی که کرد واقعا دیگه یه جوری بود.حس کردم که استیفنم فهمیده که نگاهش فرق داره.چون اونم بد نگاهمون کرد.بالاخره بعد چند ثانیه تصمیمشو گرفت《واندا》سعی کردم به بروس فکر نکنم دیگه.لحظرو دریابم.ابرویی بالا انداختم《ماکسیموف توی دفتر خاطراتت این بوسه رو به نظرم باید ثبت کنی!هر کسی این افتخار نصیبش نمیشه》واندا تک خنده ی طعنه داری کرد《کوکادوس داری یا پپسی استار‌ک؟》بلند شدم رفتم سمش《لبوبده هیس شو》بچه ها به کل کل ما میخندیدن.به سرعت برقو باد بوسیدمش و برگشتم سرجام.

 sciencebrosWhere stories live. Discover now