EP13

2.3K 308 50
                                    

قرار بود صبح همگی به سر خاک پدر بزرگ برن.
جونگکوک یهو از خواب پرید و پاهاش درد میکردن از بس آویزون مونده بود!
تهیونگ سرش رو برداشت و به جونگکوک نگاه کرد و تعجب کرد که عمیق ترین و آروم ترین خواب چند وقتشو داشته! بدون هیچ استرس و نگرانی ای!
پاهای جونگکوک رو بالا آورد و ماساژشون داد.
"چیکار میکنی؟!" جونگکوک گفت و نشست ، تهیونگ بوسه ی سریعی به سر جونگکوک زد و همچنان پاهاش رو ماساژ میداد که یهو در بیهوا باز شد. مادر جونگکوک از ترس رفتار دیشب جونگکوک خواسته بود بیهوا وارد اتاق بشه و دوتا پسر تو اون حالت معذبش کرد!

"خواستم ببینم بیدار نمیشید یا نه... خوش باشید!" و تهیونگ و جونگکوک به هم نگاه کردن و با بسته شدن در تهیونگ خودشو روی جونگکوک انداخت!
"هعی ته... بوی راسو مرده میدی بخاطر داروهات و اول صبح! برو اونور!" تهیونگ ازش فاصله گرفت!
"اونموقع که صبحا خودتو تو حلقم میکردی بوی راسو مرده نمیدادم؟!!!!" تهیونگ گفت و ابروهاشو داد بالا!

"پیر مرد بکش کنار بابا!" و تهیونگو هل داد رو تخت و از جاش پرید و رفت حمام!

تهیونگ به کار بچگانه اش خندید و پشت جونگکوک رفت حمام!

تهیونگ توی وان لش کرد.
"بشور منو!" جونگکوک با شنیدن حرف تهیونگ چشمهاش گرد شد و دریچه فاضلاب رو بست و فشار آب رو هم کم کرد.
چهاردست و پا رفت جلو تهیونگ و گردنش رو مکید. " پیر مرد... دوست داری قبل شستن ارگاسم صبحگاهی داشته باشی؟!" و همین یه جمله باعث شد کم کم تحریک شه!

"ددی سریع دوست داری یا آروم؟" تهیونگ سرش رو تکیه داد...
"بخاطر عجله سریع!" جونگکوک در کف شوی وانو باز کرد و تهیونگ رو بلند کرد و خودش جلوش زانو زد و عضوشو توی دستش گرفت و با مکث وارد دهنش کرد و مرد روبروش بخاطر خیسی و گرمی دهن جونگکوک لبش رو گزید و با دستش به دیوار تکیه داد!

جونگکوک با دستهاش اصطکاک رو بیشتر کرد و تهیونگ دستهاش رو توی موی جونگکوک برد و سر پسر جوون تر رو گرفت و عضوشو تا ته وارد دهن جونگکوک کرد و از تنگی حلقش پاهاش لرزید.

جونگکوک بخاطر بدشدن حالش سرشو عقب کشید و از بغل لبش بزاغش جاری شد... اینبار از مچ تهیونگ گرفت و خودش کنترل کرد و سعی کرد باز کار قبل رو انجام بده ولی مدت زمان کمتر و با آمادگی بیشتر و تهیونگ با برخورد کلاهک عضوش با تنگی حلق جونگکوک بیشتر به ارضا شدن نزدیک میشد و جونگکوک مدام تکرار کرد کارشو و باز معمولی میمکید عضو تهیونگ رو

تا اینکه بار آخر تهیونگ بدون هیچ آمادگی و کنترلی خودشو خالی کرد و جونگکوک یهو عقب کشید و سرفه میکرد و تهیونگ ترسید و اونم روبروش با پاهای لرزون زانو زد و خالی شدن مایع سفید رنگو از سر عضوش حس میکرد ولی جونگکوکش براش مهم تر بود!
جونگکوک تا تونست نفسشو کنترل کنه لبهاش رو به لبهای تهیونگ چسبوند و بوسه وحشیانه ای رو شروع کرد و تهیونگ باز عضوش رو توی دستش گرفت و باقی مونده مایع اش رو خالی کرد و هم زمان که جواب لبهاس گستاخ جونگکوک رو میداد دستش رو دور عضوش حلقه کرد و دوتا از انگشتهاش رو وارد سوراخ جونگکوک کرد و راحت به پروستاتش دسترسی داشت و آروم شروع به ماساژ کرد و بعد از مدت کوتاهی پسر کوچیکتر هم کل مایع اش رو روی بدن تهیونگ پاشید و تهیونگ بوسه ای به لبهای جونگکوک زد و آروم بلند شد و اون یکی رو هم بلند کرد.

Call Him Baby[7]Where stories live. Discover now