-خوبی؟وای ببخشید نمیدونم چیشد که پام گیر کرد!واقعا متاسفم.
-اشکال نداره ولی میشه اول از روم بلند شی بعد صحبتمون رو ادامه بدیم؟
-اوه،من متاسفم!
سریع از روی کای بلند شد و نگاههای سنگین چندنفر رو دید که دچار سوتفاهم شده بودن و داشتن بهشون میخندیدن.
لباساش رو تکوند و دستش رو دراز کرد تا پسر روی زمین رو بلند کنه.-حالت خوبه؟سرت ضربه نخورد؟
کیونگ با نگرانی عجیبی داشت اینهارو میگفت و دستاش رو پشت سر و گردن کای میکشید تا مطمئن شه آسیب ندیدن.
-نگرانم نباش کیونگ،من خوبم،تو اذیت نشدی؟
-نه من دیگه چرا باید اذیت شم؟اینجا یه شوالیه هست که نذاره به من آسیب برسه!
-واو!خوشم اومد.خب بریم بقیهی چیزایی که میخوای رو بخریم.
راه افتادن و بعد از اینکه ۵ طبقهی طولانی رو کامل گشتن،خیلی خسته شده بودن و نیاز بود یهجا بشینن.پس کیونگ دوتاشون رو به همبرگر مهمون کرد و توی مکدونالد ،منتظر موندن تا غذاشون حاضر شه.
-خب،تو خواهر برادر هم داری؟
-آره،یه خواهر و یه برادر که خیلی ازم بزرگترن.
-چه جالب،همیشه دوست داشتم خواهر بزرگتر داشته باشم.
-آره میدونم.
-چی رو؟
-اینکه همیشه به نونا داشتن من غبطه میخوردی!
-دربارهی چی حرف میزنی؟میشه بیشتر توضیح بدی؟
ESTÁS LEYENDO
Matters of past
Fanficفصل اول:داستان کیوت و عاشقانه و گره خوردن سرنوشت ها. ژانر:عاشقانه،کمدی،اسمات،درام. کاپلها:کایسو،چانبک،هونهان،کریسهو. فصل دوم:همه چیز خیلی زود عوض میشه!رازهایی که پشت ابرهای صورتی بامزهی فصل یک قایم شده بودن،برملا میشن. ژانر:عاشقانه،کمدی،اسمات. کاپ...