بهسرعت به سمت اتاقی که بهش ادرس داده بودن میدوید و نفسنفس میزد.
از دور پسری رو دید که روی صندلی جلوی اتاق موردنظرش نشسته بود و حدس میزد همون جونمیون فرشتهی کریس باشه.-خیلی نگذشته از وق_وقتی که بردنش توی اتاق عمل.
بدون اینکه چیزی بگه،خود پسر شروع کرد به توضیح دادن و لوهان علیرغم بینهایت نگران بودنش برای کریس؛به این فکر کرد که رفیقش قلبش رو دست ادم اشتباهی نسپرده،اون پسر خیلی زیبا بود.
-تو تونستی ببینیش؟
حالت توی چشماش بدتر شد و با ناراحتی گفت:برای چند ثانیه،و اینکه کا_کاش نمیدیدم.
-چطور بود؟
-منظو_منظورت چیه؟
پسر با چشمهایقرمزشدهش،بغض کرد:من نتونستم ببینمش،من نتونستم قبل از این حادثه ببینمش.
قبل از اینکه لوهان اقدام به گریه کردن کنه اشکهاش شروع کردن به بیوقفه ریختن.
-خواهش میکنم گریه نکن.
پسر که دستپاچه شده بود فقط تونست همین جمله رو بگه و خودش هم بزنه زیر گریه.
-خودتم داری گریه میکنی.
-میخ_میخوام نکنم ولی نمیشه.
-چرا؟اون برای تو فقط یه دوست معمولیه!
الان وقتش نبود ولی لوهان داشت موضوع بدی رو وسط میکشید،باید میفهمید اون پسر چرا اینقدر برای کریس ناراحته در صورتی که زمان خیلی کمی رو باهاش گذرونده.
-ولی اون تنها چیز_چیزیه که من رو به این دنیا متصل نگه داشته!
-یعنی چی دقیقا؟
-اگه باهاش آشنا نمیشدم،احتمالا الان مرده_
هنوز جملهش به پایان نرسیده بود که دکتر قدبلند از اتاق بیرون اومد و به سمتشون رفت.
-شما همراهان این آقا هستین؟
هر دو پسر سرشون رو به نشونهی تایید تکون دادن و مشتاق بودن تا ببینن دکتر چه چیزی رو میخواد بهشون اعلام کنه.
-متاسفانه ایشون توی وضعیت ثابتی قرار نداره.
-ی_یعنی چی آقای دکتر؟
پسر با احساس و گریه گفت و باعث شد قلب لوهان بیشتر به درد بیاد.
دکتر آه ارومی کشید و توضیح داد:بیشترین صدمه به جمجمش وارد شده و ضربهی محکم،مایع توی سرش رو جابجا کرده.اگر شانس باهاش یار باشه،ممکنه به زندگی برگرده.ولی در غیر اینصورت،من واقعا متاسف هستم.
BINABASA MO ANG
Matters of past
Fanfictionفصل اول:داستان کیوت و عاشقانه و گره خوردن سرنوشت ها. ژانر:عاشقانه،کمدی،اسمات،درام. کاپلها:کایسو،چانبک،هونهان،کریسهو. فصل دوم:همه چیز خیلی زود عوض میشه!رازهایی که پشت ابرهای صورتی بامزهی فصل یک قایم شده بودن،برملا میشن. ژانر:عاشقانه،کمدی،اسمات. کاپ...