Lost boy💙ruth B
جونگ کوک
کلاسم تموم شد بعده خسته نباشید به بچه ها از کلاس بیرون امدم که تو راهرو نامجون هینگمو دیدم تند تند دویدم سمتش پشتش وایسادم یه تا خواستم داد بزنم هیونگ یهو برگشت
نامجون:کی میخوای متوجه شی قبل اینکه بیای بوت میاد کیوتک؟
بعد سرم نوازش کرد موهامو به هم ریخت
کوک:اااا هیونگ این همه زحمت کشیدم موهامو درست کردم اونوقت تو با یه حرکت بهم ریختی!
بعدم لبامو جمع کردم
نامجون:خوب حالا قیافتو اونجوری نکن
چه خبر کلاست خوب بود؟
یهو با یه لبخند خرگوشیم گفتم:اره هیونگ شاگردام خیلی خوب دارن پیشرفت میکنن خیلی خوشحال میشم وقتی میبینم اینها همه بخاطره درس دادنه منه
چشام قلبی شده بود
نامجون:افرین به دونسنگم
کوک:اوه هیونگ کلاس تو چی؟
نامجون هیونگ یه اه کشید
نامجون:همه چی خوبه جز اینکه همش یه نفر به شدت روم خیرس و من نمیدونم اون کیه
کوک:بابا کلاسه تو بچه ها این عادتو دارن اشتباه میکنی
نامجون:نمیدونم،شاید حق با توئه
کوک:خوب هیونگ من رفتم خدافظ
نامجون:خدافظ مواظبه خودت باش
کوک:چشممم بای
خونه رفتم طبق عادتم مستقیم رفتم اتاقم وحموم بعد دوش با حوله افتادم رو تخت انقدر خسته بودم حال نداشتم لباسمو عوض کنم ولی با فکر جین هیونگ که اگه بیاد منو با این وضعیت ببینه بازم منو بزنه سریع یه استین بلند گشاد با یه شلوارک کوتاه پوشیدم خوابیدم دیگه واسه موهام که خیس بود حاضر بودم غرغر بشنومبیدارشدم دیدم صدای ظرف میاد رفتم آشپزخونه دیدم جین هیونگمه رفتم از پشت بغلش کردم یهو پرید
جین:کووووک صددفعه گفتم یهو ابراز علاقه نکن من سکته میکنم
دستمو دورش سفت تر کردم با لبای جمع شده گفتم
کوک:نمی خوام حال میده
خواست منو بزنه که دویدم پشت میز رفتم
کوک:هوسوک هیونگم کجاس؟
دیدم یه دست اومد رو سرمو ناز کرد
هوسوک:من اینجاااام دونسنگم چطوره؟
بغلش کردم
کوک:خوبم هیونگ
صدای زنگ در اومد
کوک:من باز میکنم
خواستم برم که
جین:کوک،حواسم هست که موهات نم داره🤨
کوک:هییییونگ،دیگه تکرار نمیشه 😁
رفتم در باز کردم دیدم یونگ هیونگه
پریدم بغلش
کوک:وااااااای هیییونگ دلم واست خیییلی تنگ شده بود
بعد لبامو جمع کردم
یونگی:بیبی بانیم چطوره؟
بعد دماغمو فشارداد
کوک:خوبم یونگ هیونگ بیا تو
رفتیم اشپزخانه
جین:اا اومدین بیاین غذا آمادس
نشستیم شروع به خوردن کردیم
هوسوک:اهااا راستی بچه ها رئیس بیمارستانمون قراره جشن بگیره واسه پسرش اخه میخواد به اون بده مدیریت بیمارستانو بعدم قراره رئیس گرگینه ها بشه
کوک:واااااای هیونگ کیم تهیونگ قراره رئیست شه اووووه
جین:میشناسیش مگه؟
کوک:نه:|
فقط شنیدم قویترین آلفاس
هوسوک:اها خب بچه ها میاین باهامون؟میتونیم با هم دو نفرو بیاریم
یونگ هیونگو نگاه کردم
یونگی:اره اوکیه بریم
کوک:اخ جووون برررریم
داشتم بالا پایین میپریدم که
حین کوک،بشین غذاتو بخور
کوک:چشم
یونگ هیونگ و هوسوک هیونگ خندیدن نگام میکردن یه لبخند خرگوشی زدم بقیه غذامو خوردم
خیلی دوست داشتم کیم تهیونگ قویترین آلفارو ببینم
باید خوشتیپ باشم تو مهمونی فردا_________________________________
گایز امیدوارم دوست داشته باشینش
I blue you💙
![](https://img.wattpad.com/cover/218483338-288-k412795.jpg)
YOU ARE READING
You should not touch anyone
Fanfictionته: من دیوونه میشم وقتی کسی بهت دست میزنه پس نزار کسی لمست کنه.. ژانر:امگاورس کاپل:ویکوک،تهکوک سیکرت کاپل🤐