هااای گایز ببخشید واسه تاخیر😁
ووت هاتونو بدین اول بعد بخونین
این پارت باید 80تا ووت بشهPeople💙kat frankie
امروز با کمک جین هیونگ و یونگی هیونگ دوستای هوسوک هیونگ و اشناهاش و به خونمون دعوت کردیم( خونه قبلیش)
تا هم یه دورهمی به عنوان اخرین دیدار با هوسوک هیونگ داشته باشن و هم اینکه یه خدافظی بکنن ازش. جین هیونگ چون حالش خوب نبود رفت اتاقش فک کنم یه مدت باید بیام پیش جین تا هم بتونم مراقبش باشم و هم اینکه تنها نباید بزارمش با این حالش بلند شدم رفتم تو اتاقم رو تختم نشستم نمی دونستم باید چیکار کنم چجوری حال جین هیونگ و خوب کنم و یونگی هیونگ با اینکه نشون نمیده ولی میدونم داره از درون نابود میشه میشناسمش میدونم چقدر هوسوک هیونگمو روست داشت یعنی منظورم اینکه کی دوسش نداشت:)
نه یعنی الان هوسوک هیونگی نداشتم ؟
یعنی دیگه یه هیونگی که در هر شرایطی دوسم داشت و باهام مهربون بود و ندارم؟
هیونگی که تو بدترین حالی که داشت هم به من لبخند میزد و خنده به لبام میاورد دیگه کنارم ندارمش ؟
هوسوک هیونگ حتی وقتی که داشت از کنارم میرفت هم با اون لبخند درخشانش که همیشه یه نوری و تو دلم روشن می کرد رفت راستش احساس می کنم حق من نبود که تو اخرین لحظه کنارش باشم باید جین هیونگ کنارش می بود من لیاقت اون لبخند زیباش و نداشتم
اما هوسوک هیونگم..
نگران نباش من انتقامتو می گیرم انتقام هر کار بدی که مینهو باهات کرد و ازش می گیرم
انتقام خانواده ی تو و جین و یونگی هیونگ و می گیرم نمیذارم یه اب خوش از گلوش پایین بره
بدون اینکه بدونم داشتم با صدای بلند هق هق می کردم و تو فکرم بودم که یهو یه دست دورم حلقه شدم و سرمو گذاشت رو سینش
ته: کوک بسه دیگه خودتو نابود کرد از اون روز تا الان داری همش گریه می کنی غذا هم که به زور من دو لقمه می خوری خواهش می کنم تمومش کن باور کن هوسوک هیونگت الان داره از یه جایی نگات می کنه و بخاطر این کارای تو ناراحته
دستمو گذاشتم روی سینش
کوک: ت...ته نمی تونم ب..بس کنم اون هوسوک هیونگم بود تو هر لحظه که ح..حتی یه کوچولو ناراحت بودم سعی می کرد م..منو از اون ناراحتی در بیاره ا...اصلا اینا هیچی اون...
اون هیونگم بود ته..
حتی نمی تونم باور کنم اون صورت مهربونشو دیگه نمی تونم نبینم
ته: هیشش اروم باشه
کوک: ته میشه..میشه یه چیزی ازت بخوام؟
ته: اره عزیز دلم هر چیزی که میخوای بگو بهم
کوک: کمکم کن...میخوام انتقام هوسوک هیونگمو از اون مینهوی حرومزاده بگیرم
ته یه اه کشید بعد چند ثانیه صورتمو گرفت
ته:کوک هر کاری بخوای برات میکنم و اینکه درمورد این حرف میزنیم باشه خوشگله من
فعلا بیا بریم پایین پیشه دوستای هوسوک هیونگت خب؟
سر تکون دادم و همراه با ته رفتیم پایین
دوستای هوسوک هیونگ واسه اینکه یه خداحافظی قشنگ ازش بکنن دونه دونه بلند شدن و زیباترین خاطره ای که باهاش داشتن رو گفتن وقتی به من رسید بدون اینکه چیزی بگم رفتم روی صندلی پیانو نشستم
کوک: من اون قدر خاطرهای زیبا از هوسوک هیونگم دارم که نمی دونم کدوم و بگم پس فقط میخوام یه اهنگ براش بزنم
بعد چندتا نفس عمیق شروع کردم به خوندن:

BINABASA MO ANG
You should not touch anyone
Fanfictionته: من دیوونه میشم وقتی کسی بهت دست میزنه پس نزار کسی لمست کنه.. ژانر:امگاورس کاپل:ویکوک،تهکوک سیکرت کاپل🤐