24

5.5K 804 52
                                    

و
دوباره باید همه چیزو بنویسم😭😭😭😭
واتپد لعنتی واقعا اعصابم خورد شد
خوب اول اینکه جایی رفته بودم که نت نبود عذر می خوام بخاطر این دیر اپ کردنم مخصوصا به اون چند نفری که گفته بودم دو روز دیگه اپ می کنم منه بیبی رو ببخشین خیلی ناراحت و عصبیم الان فکر کن اخه تو2000 کلمه نوشتی بعد میای این یکی بوکتو بنویسی که بعد هردوتا رو با هم پابلیش کنی تا ریدرات خوشحال شن بعد میای اپش کنی میبینی خالیه:)))
اههه بگذریم 🙃💔
ولی اگه غلط املائی دیدین ببخشین دیگه تند تند تایپ می کنم که بتونین بخونین دیشب هم نمی شد پابلیش کرد الان کردم:)

Slow dancing in the dark💙joji

Taehyung:

1 years later:

با وحشت از خواب بیدار شدم نفس نفس میزدم به اطراف نگاه کردم چشمام یکم تار بعد چندتا پلک زدن خوب شد اما اون داغی دوباره اومد یه داغی ای که دور قلبم میاد و باعث میشه یه درد طاقت فرسا سراغم بیاد بعد نیم ساعت ماساژ دادن خوب شد اما خوب باعث و بانیه این درد کوکه..
کسی که نمیدونم الان کجاست دقیقا یک سال از اون وقتی که غیب شده می گذره کوک اخه کجایی توی این یک سال هر جا که فکرش و می کردم و گشتم اما نبود که نبود انگار اب شده بود رفته بود داخل زمین یادمه اون صبحی که فهمیدم کوک نیست یهو صدای در اومد و من به امید اینکه کوک پشت دره سمت در پرواز کردم

1 years ago:


اما با دیدن کسی که پشت در بود خون جلوی چشمام و گرفت انگار اون باعث و بانیه نبود کوک بود پس سمتش حمله ور شدم و یقشو گرفتم تو مشتام
تهیونگ: مرتیکه ی دیوث کار تو بود نه؟کجاست هاااان؟
مینهو: دستت و بکش ببینم چی میگی من فقط اومدم دنبالم عروسک خوشگلم جونگ کوک
تهیونگ: که اومدی دنبال کوک هاااان؟ میگم چیکارش کردییییی؟
مینهو: منظورت چیه؟ من با جونگ کوک یه قراری بستم و الان هم به خاطر اون قرار اومدم دنبالش
تهیونگ: چی داری میگی؟ چه قراری؟
بعد اینکه اینکه مینهو گفت چه قراری با کوک بسته دوست داشتم گردنش و بگیرم و سرشو به دیوار بکوبم کوکه فداکار من تو چیکار کردی اخه اما خونسردیم و حفظ کردم و بهش گفتم کوک رفته دیگه..دیگه نمیاد خیلی سخت بود برام که این حرف و بزنم اما فقط واسه اینکه طمع این مرد روبه روم از بین بره این حرف و زدم
مینهو: اوووم که اینطور پس باید اون بچه هارو پس بگیرم
تهیونگ: تو اینکارو نمی کنی
مینهو: اهااا اون وقت چرا؟
تهیونگ: چون اونا دیگه به دردت نمی خورن
و بعد از مدتی تونستم با چند میلیارد پول راضیش کردم

1 years later:


غذای هر روزم شده بود سیگار و مشروب و یه قهوه که منو هوشیار نگه داره وضعیت معده ام می دونستم خرابه اما خوب مگه مهمه؟از خونه بیرون نمی رفتم شرکت و ول کرده بودم و کارای لیدر گرگینه ها هم همینطور همه ی این کارا رو نامجون بهش رسیدگی می کرد چندین بار نامجون اومد پیشم و خواست منو ببره شرکت اما من نمی رفتم جین چندبار اومد با نامجون وقتی من می دید بغض می کرد اما خوب کاری نمی تونست بکنه اره بالاخره اون هم اون قدر نامجون رفت پیشش تصمیم گرفت باهاش رابطه داشته باشه یونگی هم با جیمین میومو بعضی وقتا بهشون حسودیم می شد زندگی قشنگی باید داشته باشن اونا هم چند بار خواستن منو از خونه بکشن بیرون اما نتونستن اونا هم کاری نمی تونستن بکنن اهاا چرا یه کار می تونستن بکنن کوک و واسم پیدا کنن و بیارن کنارم و من دیگه هیچی ازشون نمی خواستم راستش اولاش که کوک تازه غیب شده بود همشون کنار من پا به پایه من دنبال کوک می گشتن اما بعد3 4 ماه همشون نا امید شدن و رفتن سراغ زندگیشون اما من نه
من هنوزم که هنوزه دارم دنبالش می گردم میدونم اون هست


(از اینجا این اهنگ و پخش کنینmy Immortal💙evanscence)

کوک: ته..بیا کنارم
تهیونگ: کووک
کوک:ته..بدون تو نمی تونم بیا پیش من

تهیونگ: کوووووک
و با نفس نفس زدن از خواب بیدار شدم و باز هم یه داغی و یه درد بعد اینکه ماساژ دادم از جام بلند شدم و لباسام و پوشیدم(تیپش تو موزیک ویدئوI need you girl)
پیاده و با قدم های تند به سمت خونه یونگی راه افتادم وقتی در زدم با قیافه متعجب یونگی رو به رو شدم و جیمین هم دیدم همونجور که داخل می رفتم شروع کردم به حرف زدن
تهیونگ: یونگی باورت نمیشه چه اتفاقی افتاده
یونگی: چی شده تهیونگ؟
تهیونگ: کوک..
یونگی: کوک چی؟؟؟؟
بهش نزدیک شدم و بعد اینکه حرفمو زدم یه اه کلافه کشید اما من توجه ای نکردم و به حرفم ادامه دادم
تهیونگ: کوک اومد به خوابم یونگی..به من گفت ببام پیشش گفت بدون من نمی تونه یونگی
یونگی: تهیونگ..
تهیونگ: واااای یعنی کم مونده که پیداش کنم خدای من بالاخره باید بیشتر به جستجوم ادامه بدم اره داره میاد پیشم داره می...
با دادی که یونگی زد با شوکه شدنم ساکت شدم و بهش نگاه کردم
یونگی: بس کن تهیونگ...از کی تو این قدر شکننده شدی هاان این چه وضعیه واسه خودت درست کردی تو هر هفته خواب کوک و می بینی و بهم زنگ میزنی یادت رفته دفعه اولت نیست
تهیونگ: اره اما این دفعه فرق می..
دستاش و دو طرف شونم گذاشت و به چشمام زل زد
یونگی: هر دفعه هم همین جمله ی فاکیو به من گفتی اما ببین فرقی داشت؟نه نداشت هیچ فرق فاکی نداشت
تهیونگ یک سال گذشته به خودت بیا کوک نیست دیگه رفته خواهش می کنم تمومش کن تو دیگه نمی تونی کوک و ببینی قبولش کن
تو باید به زندگی بدون کوک عادت کنی و یه زندگی جدید بسازی واسه خودت
دستاش و زدم کنار و به سمت در رفتم و لحظه ی اخر مکث کردم و به طرفش برگشتم
تهیونگ: زندگی جدید بسازم چجوری وقتی زندگیم نیست کنارم؟
شاید راست می گی شاید باید خودم پیش کوک باشم ممنون از این نصیحتت
و به بیرون دویدم
جیمین: یونگ..نکنه..نکنه تهیونگ می خواد بلایی سر خودش بیاره
یونگی به سمت بیرون دوید اما تهیونگ نبود و کسی نمی دونست اون کجا میره هیچکس

از میله ها دونه دونه بالا رفت و بالاخره رسید و وایستاد دستاش و تو جیبش کرد و باد محکم به صورتش می خورد یه نفس عمیق کشید (جایی که ته وایستاده همونجاس که تو موزیک ویدئو butterflyمیپره)
کوک میدونی هیچوقت نمی تونم نه تو قلبم و نه تو عقلم فرو کنم که تو دیگه نیستی دست خودم نیست فقط نمی تونم تمام زندگیم تویی و من بدون تو هیچم میگن نمی تونم ببینمت مگه میشه اون چشمای درشت و اون دندون های خرگوشی و اون صورت خوشگلت و دیگه نبینم اما کوک می تونم یه کار دیگه انجام بدم من می خوام یجوری بیام پیشت پس می تونم ببینمت من خیلی دوست دارم اینا میگن بدون کوک زندگی کن اخه مگه ممکنه؟
نه معلومه که نه
کلاه روی سرم و جلو کشیدم و دماغم و بالا بردم و به سمت دریا دویدم و خودم و پرت کردم دستام و باز کردم و با شدت به سمت دریا کشیده می شدم
کوکی
دارم میام پیشت :)



💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
ببخشید اگه اشکتون در اومد
*اشکش را پا می کند
اوکی گایز اینم از این پارت و اینکه اگه به این اهنگ هایی که میزارم دسترسی نداشتین می تونم تو تلگرام براتون بفرستم هر کدوم که خواستین رو
اهاا از این به بعد هفته ای یک بار بخاطر کنکور و مدرسه اپ میشه
و اینکه می خوام یکی از اون دوتا بوکم و شروع کنم به نظرتون کدوم ستاره راک یا زندان؟؟؟

You should not touch anyoneWhere stories live. Discover now