12

8.6K 1.2K 68
                                        

Coldplay💙a sky full of stars



Jungkook:




فک کنم امشب یکی منو بکشه یکی از این دوتا
هوسوک دوتا دستاشو گذاشت روسرش موهاشو چنگ زد فشار داد

هوسوک:کوک بگو اشتباه شنیدم

سرمو انداختم پایین نمیدونستم چی بگم راستش یادمه هوسوک هیونگ می گفت من نباید جفت داشته باشم وقتی ازش می پرسیدم چرا فقط سرمو نوازش میکرد می گفت اخه من حسودیم میشه کسی دیگه نباید بین جمع ما بیاد میخوام فقط من انقدر دوست داشته باشم ولی خب الان دیگه گذشته از اون موقع هوسوک هیونگ باید بدونه که من واقعا به جفتم نیاز دارم و نمی تونم همیشه به داداشم بچسبم
تو فکر بودم که یهو دستم کشیده شد دیدم تهیونگ داره منو سمت بیرون میکشه انقد سفت فشار میداد که دیگه دردم گرفته بود نمیدونستم چیکار کنم داشتم همینجوری دنبالش کشیده می شدم که اون یکی دستمم کشیده شد نگاه کردم دیدم یونگ هیونگ تهیونگ برگشت ببینه چرا نمیتونه منو ببره که یونگ هیونگو دید دوباره دستامو فشار داد که این دفعه انقد دردش زیاد بود که یه ای بلند گفتم

یونگی:ولش کن دستشو شکستی

تهیونگ:دوس دارم جفته منه میتونم میشکونم

یونگ هیونگ دستمو ول کرد رفت یقشو گرفت گرفت

یونگی:مرتیکه فک کردی اون تنهاس اون دفعه بهت چیزی نگفتم دلیل نمیشه واسه من بلبل زبونی کنی فهمیدی؟

تهیونگ:اهااا اون وقت الان فک کردی من باید الان ازت بترسم!

یونگی:خب بهتره بترسی اگه نترسیدی بگو بهت نشون بدم چرا باید ازم بترسی

تهیونگ:از چیت باید بترسم؟از تتو هات؟

یونگ هیونگ یه مشت بهش زد که تهیونگ چون یدفعه بهش ضربه خورد افتاد زمین سرشو تکون داد تازه فهمید چی شده چشاش یه برق قرمز زد(چشم گرگش)بلند شد یونگی هیونگ از کمر گرفت زد زمین بعد روش نشست مشت میزد بهش هوسوک هیونگ و جین هیونگ گرفتنش که بلند شه اما زورشون نمیرسید من که خشک شده بودم از حالت شک در اومدم دستامو گذاشتم رو گوشام بازم اون سرگیجه با یه خاطره انقدر دردش زیاد بود جیغ میزدم ایندفعه تو یه زندان بودم همین خوابیده بودم اونجا دردم داشت زیاد و زیاد تر میشد و خاطرهای زیادی داشتم میومدن تو ذهنم چی؟یونگ هیونگ!!

کوک:بسههههه ترو خدا بسههههههه ااااااااااااه نننننه یونگ یونگی...

اخرین لحظه بود که دیگه پامو حس نکردم افتادم..

Yoongi:

داشت همینجور منو میزد من زورشو داشتم اما نمی خواستم بلند شم نیاز داشتم به ای کتک خوردن میخواستم بیشتر بزنه منو همینجوری داشت میزد منو و فک کنم داشتم لذت میبردم از این درد که برای دقایقی حداقل اون دردمو از یادم برد داشت منو میزد که صداس جیغ کوک اومد چی..چی شد!نگاش کردم که می گفت بسه و اسم منو صدا زد و..
غش کرد نکنه خاطراتش داره یادش میاد ام..امکان نداره ممکن نیست همچین چیزی
هوسوک رفت بغلش کرد حین بردنش به بالا گفت:

اقای کیم فکر کوک رو از سرت بیرون کن چون نمیذارم باهات باشه

جین:هردوتاتون برین بیرون

یونگی:اما هیون..

جین :گفتم برین بیرون

یونگی:هیونگ ممکنه اون برگشته باشه خاطر..

جین:یونگی،الان زمان حرف زدن نیس بعدا باهات حرف میزنم

تهیونگ:من جفتشم باید پیشش باشم

جین:اقای کیم ازتون خواهش میکنم الان وقت مناسبی نیست لطفا برین خواهش میکنم

زودتر زدم بیرون یه سیگار روشن کردم کوک یعنی ممکنه که تو..نه نباید،نباید اون درد هارو یادت بیاد

دستم کشیده شد

تهیونگ:کوک چه مشکلی داره؟

یونگی یه پوزخند زد دود سیگارشو داد بیرون گفت:

مگه تو جفتش نبودی باید بدونی دیگه

تهیونگ:گفتم بگو مشکلش چیه؟

یونگی:مشکلی ندازه فهمیدی هیچ مشکل فاکی نداره
پا تند کردم رفتم

Taehyung:

پس اون واقعا فرزند الهه ماهه
جونگ کوک باید از این به بعد بیشتر مواظبت باشم
یعنی چه اتفاقایی رو گذرونده که انقدر بهش درد وارد میشه؟
اما برادرش چرا نمیخواد من باهاش باشم؟
نمیذارم ازم بگیرنش
باید زودتر کمکش کنم تا به یاد بیاره خاطراتشو
و اون یونگی لعنتی باید بکشمش فاک بهش
چرا کوک اون رو صدا کرد؟
باید جوابه سوالامو پیدا کنم هووووف



💙💙💙💙💙💙💙💙💙

ببخشید اگه کم بود راستش فردا امتحان دارم واسه همین نتوستم بیشتر بزارم دفعه بعد بیشتر میزارم
کیا کنسرتو دیدن؟ فاااااااک خیلی خوب بود

Love you guys💙
Don't forget vote💙

You should not touch anyoneWhere stories live. Discover now