17

7.8K 1K 71
                                    

To build a home💙the cinematic orchestra


Jungkook:

صبح که بلند شدیم اماده شدیم تهیونگ منو رسوند اموزشگاه تو راه باز گوشیمو چک کردم دیدم از طرف یونگی هیونگ یه عالمه تماس و پیام داشتم هه فقط یونگی هیونگ!
فقط یه روز واسشون ارزش داشتم،البته بیشتر از این هم انتظار نداشتم
چه توقعی باید از کسایی که می خواستن منو بفروشن باید داشته باشم
یکی دو روز دیگه یونگی هیونگم دیگه بهم زنگ نمی زنه اونم فک کنم به رسم عشق الکی ای که بهم داشت بهم زنگ میزنه البته بازیشون دیگه تموم شده ولی درک نمی کنم چرا باید بهم زنگ بزنه
ولی من..
من خیلی احمقم..
احمقم که هنوز این زنگ زدناشون خوشحالم می کنه بازم یونگی هیونگ دمش گرم..
ااااااه کوووک بسه.
بسه دیگه باید از ذهنم بندازمشون بیرون دیگه اونا واسم وجود ندارن الان تهیونگ هست.اره تهیونگ باید تمام فکرم پیش اون باشه تهیونگ تهیونگ تهیونگ جفتم کسی که تو این مدت کم عاشقش شدم
رسیدیم به اموزشگاه

ته:کوک به خودت فشار نیار باشه؟
یه چشم غره بهش رفتم
کوک:لعنتی اون قدر تو خونه تمرین کردم درست راه برم دیگه پاهام گرفته باید یه شب دیگه اینکارو میکردیم
ته با شیطنت:چیکار؟
کوک:همون کار دیگه
ته:اهووووم ولی خب تقصیر من نیس خودت اومدی روم
چشامو درشت کردم
کوک:اااااا الان تقصیر من شد؟من فقط گفتم یه کاری کن چیزی یادم نیاد تو این کارو کردی
ته:باشه باشه حالا مگه بد شد!؟؟
با شیطنت لبشو بوسیدم یه نوچی گفتم

بعد خدافظی با ته سمته کلاسم رفتم
کوک:بچه ها کسی قطعه jurrivhبه اسمcry بلده؟
همه به معنی نه سر تکون دادن،هیچکدوم بلد نبودن
کوک:خیله خب من این قطعه رو میزنم و ازتون میخوام برای هفته ی دیگه این قطعه تا هرجا که میتونین تمرین کنین و یاد بگیرین و اینکه خودم به شخصه خیلی از قطعه هایjurrivh خوشم میاد با دقت گوش کنین
رفتم روی صندلی نشستم،چشمامو بستمو شروع کردم به زدن قطعه با تمام احساساتم زدم(بچه ها قطعه خیلی قشنگیه به نظرم برین حداقل یکبار گوش کنین و اینکه کوک رو به جای ته وقتی داشت پیانو call me by your name میزد فرض کنین)
بعد اینکه زدم تموم شد به ارومی چشمامو باز کردم صدای تشویق بچه ها بلند شد بلند شدم از جام دیدم در کلاس بازه و همه استادا و بعضی شاگردا رو از جمله جیمین دیدم که دارن واسم دست میزنن
یعنی اون قدر بلند زدم؟
بعداز تشکر از همشون دیدم تایم کلاس تموم شده بود بخاطر همین اون ها اینجا بودن
بعداز جمع کردن وسایلم رفتم سمت راهرو کلاس ها که صدای نامجون هیونگو شنیدم که داشتم صدام می کرد
کوک:بله هیونگ
نامجون:پسر می بینم سنگ تموم گذاشتی
کوک:چرا میگی؟
نامجون:پیانوت دیگه
کوک:اهاااا مرسی هیونگ دیگه کارم همینه دیگه
نامجون:اهوووم راستی پیانو رو از کی یاد گرفتی؟
یه لبخند تلخ زدم
کوک:از مادرم
نامجون:اوه متاسفم نمی خواستم ناراحتت کنم
کوک:اشکال نداره
نامجون:خب دیگه من برم
کوک:باشه بای
جیمین:کووووووووک
کوک:وای جیمین هیونگ ترسوندیم
جیمین:😁
جیمین:اوه راستی اون نامجون سونگ سه نیم نبود(به معلم ها میگن)
کوک:چرا بود
جیمین:وااااای لعنتی خیلی هاته عاشقشم دوست دارم باهاش دوست شم
کوک:اما پس جفتت چی؟
جیمین:جفت چیه بابا اصلا خوشم نمیاد یعنی چی اخه 60سال بمونم تا یه پسر یا بیاد تو اوجه پیری بکنتم؟ من ترجیح میدم ارزو به دل نمیرم و تو اوج جوونی از زندگیم لذت ببرم
کوک:چه عجیبببب
جیمین:اصلا هم عجیب نیست واقعیته😌
داشتیم همینجوری که حرف میزدیم سمت بیرون رفتیم منم سرم پایین بود که دیدم جیمین به نفر خورد سرمو بالا گرفتم که دیدم یونگی هیونگه اینجا چیکار میکنه؟

Yoongi:

دم در اموزشگاه کوک وایستاده بودم منتظر بودم که بیاد هم باید درمورد گذشته باهاش حرف بزنم درسته که ما اون کارارو کرده بودیم اما دلیل داشتیم باید بگم بهش و همینکه در مورد هوسوک و جین که چه اتفاقی واسشون افتاده لعنتی به کمک کوک نیاز دارم
سرمو گرفتم بالا که دیدم کوک با یه پسره داره میاد سرمو انداختم پایین زمینو نگاه کردم که دیدم یه نفر خورد بهم
چی ..
الان چی شد..
جف..جفتم الان رو به رومه چ..چرا الان باید جفتم پیدا شه
کوک:یونگی هیونگ اینجا چیکار میکنی؟
اوه اره کوک من الان بخاطر یه چیز دیگه اینجام
چشمامو از پسره روبه روم که الان دیگه جفتم بود برداشتم
یونگی:کوک باید حرف بزنیم
کوک:من حرفامو زدم و دیگه هیچ حرفی نه با تو و نه با هوسوک هیونگ و جین هیونگ ندارم
یونگی:ببین باید یه چیزایی رو واست روشن کنم و اینکه در مورد هوسوک و جین
راستش..
مینهو اونارو دزدیده
کوک:چییییی؟؟

《فلش بک》
*چند ساعت بعد از رفتن کوک*

Hoseok:

اون قدر به کوک زنگ زده بودیم که دیگه خسته شدیم لعنتی چرا گوشیشو خاموش کرده یونگی که بعد از رفتن کوک میتقیم رفت بیرون اه کاش شماره یا ادرس خونه اون کیم رو داشتم
اوووووف چیکار کنم چیکار کنم لعنتی
دستای جین دورم حلقه شد
جین:هوسوک اروم باش حداقل پیش کیم تهیونگ هست میدونیم تو امنیته حالا اروم شد میتونیم بریم باهاش حرف بزنیم
هوسوک:جین،اون الان همه چیرو اشتباه برداشت کرده و اینکه میترسم،میترسم از اینکه کوک با کیم تهیونگ بخوابه اونوقت..
صدای زنگ اومد شاید کوک باشه دویدم رفتم درو باز کردم که کاش باز نمی کردم
مینهو:فراری های کوچولو بالاخره پیداتون کردم
با ترس اب دهنمو قورت دادم شت

💙💙💙💙💙💙💙

پارت بعد 55تا ووت
پارت بعد طولانی تره
Mrllll222امیدوارم لذت ببری ازش😊💙
Love you guys💙

You should not touch anyoneWhere stories live. Discover now