15

7.7K 1.2K 48
                                    

Pink💙what about us
Jordan smith💙only love
هردوتارو با این پارت گوش کنین مخصوصا این اهنگ دومیه

کوک:ته منو ببر خونه
تهیونگ:اما کوک تازه بهوش اومدی یکم استراحت کن
با گریه یقمو گرفت:خواهش میکنم ته منو ببر
زیر بغلشو گرفتم بلندش کردم داشت می افتاد که درجا کمرشو گرفتم بردمش سمته ماشین نشوندمش خودمم سوار شدم کمربندشو بستم راه افتادم
تهیونگ:نمی خوای بهم بگی چه اتفاقی افتاده
کوک:ت..ته باید با هیونگام حرف بزنم
چیزی نگفتم نمی دونم چه اتفاقی افتاده که کوک این همه بهم ریخته فقط هر چی هست میدونم خانوادش یه خراب کاری هایی کردن کل راه فقط داشت گریه می کرد از خودم عصبانی بودم که نمی تونستم ارومش کنم لعنتی
وقتی رسیدم پیاده شدم دوباره تا کنار درشون رفتم خواستم باهاش برم تو که جلوی سینمو گرفت
کوک:ته میشه لطفا بری باید تنها باهاشو حرف بزنم
ته:اما کوک حالت خوب نیست بزار کنارت باشم
کوک:ته..خواهش میکنم برو بهت زنگ میزنم
تا وقتی بره داخل همونجا موندم بعد گاز دادم رفتم

Jung kook:

وقتی رفتم داخل هردوتاشون بودن تا دیدن من اومدم از رو مبل بلند شدن اومدن طرفم
هوسوک:کووووک کجا بودی میدونی چقدر نگرانت شدیم چرا گوشیتو جواب نمیدادی
جین:راست میگه ک..کوک تو گریه کردی چرا صورتت قرمزه
هوسوک:د یه چیزی بگو مردیم از نگرانی
بدون اینکه توجه ای بهشون بکنم هلشون دادم رفتم رو مبل نشستم گوشیمو برداشتم بهش زنگ زدم
یونگی:کوکوی من زنگ زده جونم
کوک:میتونی بیای خونمون؟
یونگی:کوک چیزی شده؟
کوک:فقط بیا خونمون
قطع کردم روبه اونا که هنوز وایساده بودن گفتم:بشینین
یکم تعامل کردن ولی بعد رفتن نشستن
هوسوک:نمی خوای بگی چی شده؟
کوک:بزارین یونگی هیونگ بیاد بعد میفهمین
بعداز 20دقیقه زنگ در زده شد جین هیونگ درو باز کرد که دیدم یونگی هیونگ با نفس نفس اومد جلوم رو زانو نشست
یونگی:کوک خوبی اونجوری گفتی ترسیدم اتفاقی واست افتاده باشه
سرمو گرفتم بالا نگاش کردم سرمو خم کردم
یونگی:ک..کوک داری گ..گریه می کنی؟
کوک:چرا؟
یونگی:چی؟
بلند شدم همشونو نگاه کردم نمی خواستم ضعیف باشم گریه نمی خواستم بکنم ولی نشد اشکام دونه دونه میومد
کوک:میدونین... دیگه ازتون متنفر شدم.شماها تنها کسایی بودین که بهتون اعتماد داشتم تو اون بی پناهایی به شما اعتماد کردم اومدم پیشتون حتی تو یونگی هیونگ تو بهم بیشتر از همه نزدیک شدی تو شدی عشقم،عشقی که تو دلم ازت داشتم اما نگو تو اون همه نزدیکی همه ظاهر سازی بود وپشتش هدف داشتی همتون هدف داشتین ازم خواستین سواستفاده کنین مگه چیکارتون کرده بودم؟ من فقط بهتون اعتماد کردم.
وقتی نگاشون کردم دیدم صورتاشون بهت زده اس
کوک:اره یادمه همه چیز یادمه یادمه بهم از پشت خنجر زدین.
اونم نه یه بار بلکه دوبار همه چیزو میدونم
هوسوک:ک..کوک ت..تو اشتباه می کنی تو همه چیزو نمی دونی
کوک:اون قدر میدونم که کسایی که دوسشون داشتم بهم عشقه الکی داشتن وبهم خیانت کردن فقط بخاطره چیزایی که می خواستن باهام مهربون بودن و از کسی که ازش می ترسیدم و فراری بودم از دستش دوستی کردن
کیفمو برداشتم رفتم سمته در
جین:کووووک کجا میری؟
کوک:میرم پیشه کس که میدونم هیچوقت بهم خیانت میکنه
رفتم بیرون لعنتی الان موقع بارونه
خیلی بده
خیلی بده از کسایی که دوسشون داشتی ضربه بخوری حتی ادم فکرشم نمی تونه بکنه. از خودت می پرسی همچین چیزی ممکن نیست کسایی که دوسشون دارم نمی تونن بهم پشت کنن ولی وقتی میفهمی حقیقت داره میشکنی بد میشکنی نمی تونی هیچ جوره باور کنی اما خب حقیقته و تنها کاری که می تونی بکنی نگاه کردن به گذشتس که چرا این اتفاق افتاد:)
گوشیمو برداشتم اول خواستم برم پیشه جیمین اما بعد فهمیدم به یه اغوش نیاز دارم که منو از همه ی این کثیفی ها پنهون کنه
ته:کوک
کوک:ته
ته:جونم
کوک:می تونم بیام پیشت؟
ته:کجایی بگو من بیام دنبالت
کوک:نه نمی خواد بیای الان خودم میام
گوشیو قطع کردم یه تاکسی گرفتم رفتم سمته خونش
وقتی رسیدم کرایه ماشینو دادم پیاده شدم هنوز بارون داشت می بارید بالا سرمو نگاه کردم تا به خودم اومدم دویدم رفتم پیشه ته با نفس نفس درو باز کردم که دیدم ته کنار پنجره وایستاده نگاش بهم خورد تند اومد سمتم درو بستم خودمو بهش رسوندم محکم از گردن بغلش کردم صورتمو تو گودی گردنش بردم نفس نفس میزدم بخاطر دویدنم
ته:کوک زیر بارون موندی؟ خیسی
از بغلش جدا شدم سرمو انداختم پایین:ببخشید خیست کردم
دوباره خودش گردنمو گرفت هلم داد تو بغلش از پشت شونه هاشو گرفتم فشار دادم لبمو بردم کنار گوشش
کوک:ته میشه یه کاری کنی چند ساعت چیزی یادم نیاد میخوام نفهمم چه اتفاقی افتاده واسم افتاده
صورتشو برگردوند نگام کرد یه چند ثانیه موند بعد لباشو رو لبام گذاشت محکم میبوسیدم منم محکم میبوسیدمش همونجور که میبوسیدم زیر زانو هامو گرفت رفت سمت پله ها منو برد رو تخت گذاشت خودشو انداخت رو من کنار گوشم شروع به حرف زدن کرد
ته:قول میدم نزارم برای چند ساعت هیچی از اتفاقی که افتاده برات یادت نیاد و فقط به من فکر کنی

💙💙💙💙💙💙💙

هاهاهاااااااااا باشه فحش ندین بهم پارت بعد اسمات داریم😈😈
راستی ووت ها باید 50تا باشن واسه این پارت وگرنه نمی زارم اسمات رو فعلا خواننده ه بیشتر از ووت هاست سو.. ووت بدین
و اینکه راستی پارت اول اونbdsm رو گذاشتم بخونین و ووت بدین

Love you guys💙

You should not touch anyoneWhere stories live. Discover now