Happy little pill💙troye sivan
Jungkook:
تو شوک بودم
در دستشویی باز شد جیمین اومد تو یهو اون پسررو هل دادم رفت عقبجیمین:چرا دیر کردی ؟
بیا دیگه بریمدستمو گرفت با هم دیگه داشتیم میومدیم بیرون که برگشتم اون پسررو نگاه کردم بعد با جیمین اومدیم بیرون
حتما مست بودم توهم زدم که اون جفتمه ولی اخه...
نمیدونمجونگ کوک:اوووف خیلی مستم
جیمین با لبخند نگام کرد گفت:
اشکال نداره کوک من با ماشینم اومدم میرسونمت اونقدر مست نیستمکوک:مطمئنی؟
اگه میخوای تاکسی بگیریم!جیمین:نه اوکیم بیا بریم
سوار ماشینش شدم،رسیدیم به خونمکوک:مرسی که رسوندیم هیونگ خوش گذشت بهم شبت بخیر
جیمین:منم همینطور کوک شبه توهم بخیر بای
رفتم درو اروم باز کردم امیدوارم هیونگام خواب باشن چون اگه بیدار بودن غر میزنن چرا دیر اومدی اینا رفتم بالا
خوبه خوابیدن رفتم اتاقم لباسامو عوض کردم بعده دستشویی اینا رفتم رو تختم دستمو زیر سرم گذاشتم
الان یعنی چی؟من جفت دارم
یا شاید بخاطر الکل بوده دیگه مغزم نمیکشه ساعتمو کوک کردم فردا کلاس داشتم باید زودتر میخوابیدمبا صدای زنگ بیدار شدم
اوه دیرم شده بود تند تند لباسامو پوشیدم رفتم پایین گشنه نبودم پس همینجوری رفتم به سمت اموزشگاه
کلاسم تموم شد داشتم میرفتمنامجون:کووووووک
وایسادم تا بهم برسهنامجون:امروز میشه با من بیای
راستش کیم تهیونگو که میشناسی درموردت باهاش حرف زدم میخواد ببینتتکوک:هیونگ چرا اون باید منو ببینه اصن درمورده چیه من باهاش حرف زدی؟
نامجون:خب همین موضوع خاطرت میدونی که بالاخره اون قراره لیدر شه پس بهش گفتم
کوک:اما هیونگ من نمیدونم یعنی اصن چرا میخواد ببینتم
نامجون:فقط میخواد ببینتت چون اون جادوگر واسه چیزای الکی واسمون کاری انجام نمیده و اگه بده هم باید تهیونگو ببین اجازه داشته باشه ازش
کوک:اه باشه هیونگ بریم
سوار ماشین شدیم دیدم داره میره سمت بیمارستان کیم
کوک:هیونگ احتمالا که بیمارستان کیم نمیریم؟
نامجون:چرا اتفاقا همونجا داریم میریم
کوک:هییییونگ من نمیتونم بیام اونجا هیونگام اونجان من به هوسوک هیونگ قول دادم به کسی نگم ولی اگه بدونه به تو گفتم ناراحت میشه
نامجون:نگران نباش کوک دفتر تهیونگ طبقه اخر فقط کافیه سوار اسانسور شی اونا نمیبیننت
کوک:اوکی
رسیدیم رفتیم سوار اسانسور شدیم دعا میکردم که درش باز نشه که...
دینگ
هوسوک:کوووک اینجا چیکار میکنی؟؟لعنتیییی
کوک:ااااا هیونگ سلام خوبی خب من اومدم اینجا راستش..
نامجون هیونگو نگاه کردم
نامجون:اوووم سلام راستش من اومده بودم یکی از دوستامو ببینم به کوکم گفتم بیاد باهامکوک:اره واسه همین اینجام
هوسوک هیونگ منتظر داشت نگام میکرد ااا تازه یادم افتاد نمیشناسن هموکوک:هوسوک هیونگ نامجون هیونگ همکارمه همونی که واستون میگم درموردش
هوسوک:اهااااا خوشبختم نامجون شی
روشو کرد سمتم
هوسوک:کوک میخوای موقع رفتن بمون با هم برگردیمکوک:باشه هیونگ میبینمت
زودتر از ما اسانسور رفت بیرونرسیدیم طبقه اخر که هیونگ در یکی از درارو زد بعداز یه بفرماییدی که شنیدیم رفتیم داخل
یه صندلی پشت کرده به ما بود
که با برگشتنش من خشک شدم
صبر کن ببینم اون پسره تو دستشویی بود اینجا چیکار میکنه؟💙💙💙💙💙💙💙💙
گایز اگوست دی چه کرده
واااااااو

ESTÁS LEYENDO
You should not touch anyone
Fanfictionته: من دیوونه میشم وقتی کسی بهت دست میزنه پس نزار کسی لمست کنه.. ژانر:امگاورس کاپل:ویکوک،تهکوک سیکرت کاپل🤐