Tom odell💙magnetised
Jungkook:
امروز قبل اینکه برم آموزشگاه با هیونگا حرف زدم گفتم شب زودتر بیان
هوسوک:چرا کوک چیزی شده؟
کوک:خب راستش باید یه چیزایی بهتون بگم شب اومدین میگم الان نمیخوام چیزی بگم
هوسوک هیونگ نزدیکم اومد دستش رو لپم گذاشت نوازش کرد
هوسوک:داری نگرانم میکنی کوک اتفاقی افتاد؟
جین:راست میگه اگه میخوای بگی الان بگو به منم استرس وارد کردی
دست هوسوک هیونگو از رو صورتم برداشتم هردوتاشونو سمته در هل دادم
کوک:نه هیووووونگ گفتم شب اومدین حرف میزنیم اتفاق بدی نیوفتاده
یعد با خودم زمزمه کردم شاید البتهبعد اینکه کلاسم تموم شد یهو صدای یه جیغ اومد که من سکته کردم
جیمین:کوووووووووووک
دیدم جیمینه دستم رو قلبم گذاشتم یه نفس گرفتم
کوک:وای هیونگ سکته کردم خب چه وضعه اعلام حضوره؟
یه لبخند زد که چشاش جمع شد بعد لپمو کشید
جیمین:ببخشید دونسنگم نمیخواستم بترسونمت میخواستم بگم نظرت چیه امشب بیای پیشه تنهام یه هفته کسی پیشم نیس
کوک:اگه میشه فردا بیام پیشت چون امشب یه جلسه با خانوادم دارم میدونی مهمه
جیمین:اه باشه مشکلی نیست فردا شب بیا اما یه شراب خوب واسم باید بیاری
خندیدم:چشم جمن شی چیزه دیگه ای کم ندارین بیارم
حالت فکر کردن به خودش گرفت:اممم نه فقط خودتم با شراب بیا😁
یه احترام سربازی رفتم:اطاعت جمن شی پس فردا شب میبینمت
بعد همینجوری مثه سربازا رفتم سمت بیرون صدای خندیدنش میومد
رفتم سمت خونه یه دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم جین و هوسوک هیونگ اومدن رفتیم شام خوردیم
کوک:هیونگ تو از یونگ هیونگ خبر نداری؟
هوسوک:نه راستش تازگیا ندیدمش چی بود مگه؟
کوک:هیچی راستش چند روزه ازش خبر ندارم دلم واسش تنگ شد
جین:ایگووووو بزار فردا بهش زنگ میزنم دعواش میکنم که بیبی منو اینجا دل تنگ ول کرد
به زور یه لبخند زدم بعد دیگه با غذام بازی کردم
واقعا دیگه نمیخواد ببینتم اوووف یونگ هیونگ دلم واست تنگ شده چیکار کنم اخه نو جوابه زنگامو میده نه باشگاه خونشه کجا رفته اخه این چندروزهوسوک:اها راستی کوک میخواستی حرف بزنی باهامون!
کوک:اره ام..اما بذارین بعده شام
شتتتتت من الان باید از کجا بدونم تهیونگ امشب میاد یا نه شمارشم ندارم بهش زنگ بزنم یکم میمونم اگه نیومد خودم به هیونگا میگم جفت دارم ولی بعدش اولین کاری که باید بکنم اینکه شماره تهیونگو بگیرم بعدا معرفیش میکنم به هیونگا
بعد شام رفتیم تو نشمین نشستیم ساعت 8:30بود که دیدم صدای در میاد

DU LIEST GERADE
You should not touch anyone
Fanfictionته: من دیوونه میشم وقتی کسی بهت دست میزنه پس نزار کسی لمست کنه.. ژانر:امگاورس کاپل:ویکوک،تهکوک سیکرت کاپل🤐